معتادان گمنام منطقه یک ایران 

یک قدم تا لغزش

یک قدم تا لغزش

یک قدم تا لغزش

سال ۸۶ بود که به خاطر مصرف مواد مخدر و اجبار به مصرف تصمیم گرفتم قطع مصرف کنم. بارها و بارها ترک های متفاوتی داشتم که همگی نا موفق بودند. در زمان مصرف شهرمو عوض کردم که قطع مصرف کنم. نشد، فکر میکردم شاید زندان بتواند کمک کند قطع مصرف کنم ولی باز هم نشد.

در آخریـن سـالهای مصـرف عاشـق شـدم! گفتم شـاید ازدواج بتواند کمــک کنــد قطــع مصــرف کنـم، بـه سـرعت مراسـم نامــزدی و عقدم ســپری شـد، ولـی کمکـی بـه قطــع مصرفــم نکرد.

خســته و نا امیدتــر از گذشـته روزهایـم مــی گذشــت. تــا اینکــه بــه یــک مرکــز ســم زدایــی رفتم وبســتری شدم.

مــی ترســیدم نکنــد خانـواده همسـرم از این اتفـاق بویـی ببرنـد، چون اگــر مــی فهمیدنــد مانــع ازدواج و زندگــی مشــترک مــا زیــر یــک ســقف مــی شــدند. بــه خاطـر همیـن پـس از ۷ روز ترخیـص و بـا همـان وضیعـت فیزیکـی کـه داشـتم به جلسـات مـی رفتـم چـون دوسـت داشـتم شـروع زندگـی جدیـد ومسـتقلم بـا پاکـی باشــد .

روزهــا بــا شــوق قبــل ازشــروع جلســه در محــل برگــزاری جلســه حاضــر مــی شــدم و بعــد از جلســه بــا دوســتانم صحبـت مـی کـردم. پـاک بـودم و منتظـر گرفتـن چیپ یـک ماهگـی، چه انتظـاری… روز شـیرینی کـه بـه تلخـی ختـم شـد.

از راهنمـام چیپمـو گرفتـم

بعـد از جلسـه با انـرژی بـه سـمت خانـه رفتـم، امـا اتفـاق بـدی در انتظـارم بـود!

وارد خانـه کـه شــدم دیــدم دایــی خانومــم بــه همــراه مــادر خانــوم و همســرم در خانــه هســتند و مــادر همســرم بــه محــض دیدنـم شـروع کـرد بـه بـد و بیـراه گفتـن و گفــت دروغگــو… تــو معتــاد هســتی و بایـد دخترمـو طـلاق بـدی!!!

یـک لحظـه کل زندگـی بـر سـرم آوار شـد. بلـه زودتـر از گرفتــن چیپــم گمنامــی مــن شکســت شـده بـود، آن هـم توسـط فامیلـی کـه در جلسـه منـو دیـده بـود.

بـا حـال بـد فقـط بـه یک قصـد خونه رو تــرک کــر د م ؛ درســت حدس زدین مصـرف مـواد!!!

در راه گریـه مـی کـردم و با خــود میگفتــم خدایــا مــن خواســتم تــو نخواســتی… دســت در جیبــم کــردم تــا سـیگار دربیـارم و بکشـم کـه برگـه آدرس جلســاتو در آوردم و تــو دســتم دیــدم.

آدرس جلسات بفرمایید !!!

بــا بغــض بــا شــماره تلفــن آدرس جلســات تمـاس گرفتـم، پشـت خـط یـک دوسـت همـدرد جـواب داد: سلـام آدرس جلسـات بفرماییــد… نذاشــتم ادامــه بــده، شــروع کــردم بــه گریــه و گفتــم شــما هــم دروغ میگیــن؛ میخــوام مصــرف کنــم مگــه نمیگیـن گمنامـی اسـاس روحانـی تمـام ســنت هــا ســت، پــس چــرا زندگیمــو داغـون کردیـن؟

بعـد از چنـد دقیقـه کـه صحبـت کـردم گفت: دوسـت مـن اگـر مـی خواهـی مصـرف کنـی قبلش اول یک جلسـه بـرو بعد هـرکاری دوسـت داشـتی انجـام بـده.

مـن هـم با بغـض به جلسـه رفتــم، مشــارکت و گریــه کــردم. بعــد از جلسـه اعضـا بـا مـن صحبــت کردنــد و گفتنــد صبــر کــن همــه چیــز درســت میشــه، اون شــب مصــرف نکــردم.

شــروع بـه کارکـرد قـدم هـا کـردم، تونســتم همســرمو ببینــم و پـس از تولـد یک سـالگیم مراسـم ازدواج گرفتـه و وارد زندگـی مشـترک شـدیم. ایـن اتفـاق درس بزرگـی بـه مـن داد اولا گمنامـی دیگـران رانشـکنم و دومـا خدمــت کــردن. پــس از آن وارد کمیتــه آدرس جلســات شــدم تــا شــاید مــن نیــز بتوانــم در راســتای پاکــی بــه دیگــران خدمــت کنــم و هنــوز هــم عاشــق ایــن خدمــت هســتم .

بــا آرزوی پاکــی و بهبــودی بــرای همــه معتــادان

رضــا از تهــران

ورق زدن مطالب دیماه

درباره نویسنده

مطالب مرتبط

5 نظر

  1. ‍پینگ بک: وعده - تهیه ترازنامه قده دهم - معتادان گمنام - یک وعده هزاران پاداش - شماره ششم اسفندماه 1397

  2. مسئول نشریات وعده

    می پذیریم که نه تنها در برابر اعتیاد خود بلکه در برابر اعتیاد دیگران نیز عاجز هستیم.
    فقط برای امروز

    پاسخ
  3. مسئول نشریات وعده

    ایمان پیدا کردن ما از یک سلسله مراحل باوری آغاز می گردد که یافتن امید یکی از ارکان مهم آن می باشد. برای بعضی از ما امید وار شدن از جرقه ای بسیار ناچیز بنیان می یابد، حتی با این نوع تفکر که اگر من روی این برنامه کار کنم شاید زندگیم بهتر از اینکه هست بشود. به تدریج که زندگی مان شروع به بهتر شدن می کند ایمان مان نیز فزونی می یابد.
    چگونگی عملکرد

    پاسخ
  4. ‍پینگ بک: لغزش بعد از یازده سال - وعده - یک وعده هزاران پاداش معتادان گمنام-تیر98-ویژه نامه

نظر بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *