معتادان گمنام منطقه یک ایران 

کتاب راهنما و رهجو معتادان گمنام

کتاب راهنما و رهجو ی معتادان گمنام
راهنما؛ حامی معتاد
وقتی وارد جلسات شدم از یک دنیای پر از ناامیدی ،ترس و انزوا و بی اعتمادی و کلی احساسات منفی قدم به دنیای جدیدی گذاشتم که کاملا برایم نا آشنا و ترسناک بود پر از سوال بودم، آیا این برنامه برای من هم کار خواهد کرد. در همین افکار بودم که دوستی جلسات را به من معرفی کرد و گفت اگر تمایل دارید بدانید که این برنامه به چه صورت برای ما کار کرده کارهایی را باید انجام بدهید و یکی از این کارها در کنار جلسات رفتن، گرفتن راهنما است. او کسی است مثل خود تو اما تجربه او در این مسیر بیشتر است و مدتی پاک است و می‌تواند به تو کمک کند. من هم چون امید را در چشمان بچه هایی که در جلسه بودند، دیده بودم و دنبال پاکی که آنان به دست آورده بودند بودم، قبول کردم که به دوستی با عنوان راهنما اعتماد کنم. راهنما به من کمک کرد تا با احساسات منفی که داشتم رو به رو شوم و کنار بیایم، برنامه را به من معرفی کرد. به حرفهایم گوش می‌داد و از تجربه خود در بهبودی صحبت می‌کرد. دیگر تنها نبودم حتی شروع به کارکردن قدم ها هم کردم زمانی که به خودم آمدم، دیدم که من هم مدتی است که توانستم پاک بمانم اما احساسات بدی به سراغم آمده بود و مرا اذیت می‌کرد، مانند اینکه نگاهش از بالا به پایین است و مثل گذشته مرا تحویل نمی‌گیرد و به من بی اعتنا شده و از این قبیل احساسات. دیگر احساس صمیمیت قبل را نداشتم و نمیتوانستم حرف‌هایم را بزنم و به خاطر همین شروع کرده بودم به قضاوت کردن راهنمایم. پیش خودم فکر می کردم که راهنما باید همه چیز تمام باشد. نباید نقص داشته باشد و مسائلی از این قبیل و اصلا نمی‌خواستم که نقش خود را ببینم. یعنی در آن زمان کسی نبود که بخواهد این را به من بگوید. با خود راهنما هم که صحبت کرده بودم گفت که حق انتخاب داریم. با چند نفر از دوستان بهبودی هم مشورت کردم و سرانجام به این نتیجه رسیدم که مسیر را با راهنمای دیگری ادامه بدهم. تا به امروز که مدتی است از پاکی‌ام می‌گذرد به خاطر شرایط و دلایل مختلف تجربه چند راهنما را داشتم. مثلا می دیدم که راهنما در جلسات قدم روحانیت خاصی دارد و در جلسات اداری و زندگی روزمره طور دیگری است و یا خود راهنما به خاطر شرایطی که داشت دیگر نمی‌توانست در بهبودی کمکم کند و از این قبیل مسائل. اما از اولین راهنمایم تا به راهنمایی که امروز در کنارم هست هر کدام در مقطعی از این مسیر من را کمک کردند که بتوانم پاک بمانم و تنها نباشم. با آنها در تماس و ارتباط به عنوان دوست بهبودی هستم و هر سال موقع تولدم که می‌شود از تک تک شان برای اینکه در کنارم بودند و هستند چه حضوری چه به وسیله پیامک تشکر می‌کنم. رابطه راهنما و رهجو برای بعضی از اعضا، شخصی و خصوصی است هرکدام از ما می‌تواند درک شخصی از رابطه راهنما و رهجو داشته باشد.
علی رغم تفاوتهای ما، در نهایت پایه و اساس راهنما شدن همه ما خدمت ایثارگرانه، تمایل و تعهد در کمک به دیگران از طریق سفر بهبودی به کمک دوازده قدم، سنت‌ها و مفاهیم است. همکاری و همدلی، پذیرش و مسئولیت‌پذیری اصولی هستند که در رابطه راهنما و رهجو یافت می‌شود. در طول این مدت هر کدام از راهنماهایم در زمان خود همدلی و عشق و تحمل را به من نشان دادند. چیزی که در آن زمان قادر به دیدنشان نبودم و عشق بی قید و شرط را در روابطی که با راهنماهایم داشتم تجربه کردم. در غم و شادی هایم در کنارم بودند که این خود باعث دلگرمی من می‌شد در رابطه با راهنما بود که یاد گرفتم چگونه رابطه را آغاز، بازسازی یا اصلاح کنم.
در طول بهبودی مقاطع کوتاهی هم بود که راهنما نداشتم. برنامه را کار می کردم و در حال رشد بودم اما احساس می‌کردم رابطه راهنما و رهجو مثل بسیاری از جنبه های زندگی در حال پیشرفت است. به طور ساده یک راهنما معتادی در حال بهبودی است نه انسانی معصوم از خطا، راهنمای من هم یک انسان است و هم احتیاج دارد و هم رویا، هم نقاط قوت دارد و هم نقاط ضعف و دارای نواقصی هم هست. برای من درس بزرگی است که ببینم انسان دیگری مثل خودم درگیر مشکلات است و هنوز ایمان، اعتقاد و امید خود را حفظ می‌کند و تمام سعی خود را می کند تا راه حل را بیابد و در مشکلات نماند.
در آخر فقط برای امروز به کسی NA در اعتماد خواهم کرد کسی که مرا باورکند ومی‌خواهد در بهبودیم به من کمک کند.

درباره نویسنده

مطالب مرتبط

5 نظر

  1. vaadeh.ir

    بخش اول
    راهنما گرفتن و راهنما شدن چیست ؟
    سنگ زیر بنای برنامه ی معتادان گمنام
    هیچ فلسفه ای یا اعتقادی به تنهایی نمی تواند توضیح بدهد یا تعریف کند که راهنما چیست یا چه کار می کند . در طی سالها ، راهنما گرفتن و رهجو شدن به صورت ابزار اساسی و مهم برنامه NA در آمده است و به طرق مختلفی به کار گرفته می شود . رابطه بین راهنما و رهجو برای بعضی از اعضا خصوصی و شخصی است .
    یک راهنما در NA عضوی با تجربه است که ما به او جهت دریافت کمک در برنامه بهبودی خود مراجعه می کنیم . خیلی از اعضا بر این باورند که رابطه راهنما و رهجو یک بخش حیاتی در برنامه بهبودی است و به همراه دوازده قدم و دوازده سنت یکی از اصول پایه ای برنامه بهبودی NA به حساب می آید . ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر در این رابطه به خوبی نشان داده می شود .
    قبل از آمدن به NA همه ما در مرز بین انسان بودن و نبودن زندگی می کردیم . و هر روز عمیق تر و عمیق تر در ترس ، انزوا و ناامیدی فرو می رفتیم . ما می خواستیم راه دیگری برای زندگی پیدا کنیم ، ولی به نظر می آمد راه حل همیشه از ما فرار می کرد . زمانی که حاضر شدیم در جلسات NA شرکت کنیم و برنامه معتادان گمنام را یاد بگیریم زندگی ما شروع به تغییر کرد و ما به اهمیت در خواست کمک پی بردیم .
    ” برای من ، رابطه ی من و راهنمای ام تبدیل به اولین رابطه ام با انسانی دیگر شد (هنوزم این گونه است ) ، کسی که قلب مرا بروی امکان تبدیل شدن به عضوی از انسانیت باز کرد ”
    “اگر یک نفر باشد که من در زندگی به او نیاز داشته ام ، همان اولین راهنمای من است . او کسی بود که به من این احساس را داد: ” من هم جزئی از NA هستم ” . او چهره ای دوستانه در جهانی پر درد بود . در زمان هایی که دیگر توانایی نداشتم ، او کسی بود که به من کمک می کرد تا به راه خود ادامه دهم . یکی از بزرگترین هدایای NA شنیدن پیام بهبودی از طریق عشق و مهربانی است ”
    ما نیاز به کمک داریم و می خواهیم از عضو دیگری کمک بگیریم . ما از پذیرفته نشدن می ترسیم و ممکن است برای نزدیک شدن به یک نفر و در خواست این که او راهنمای مان شود دچار اضطراب شدید بشویم . تا زمانی که در چنگ بیماریمان گرفتاریم ، طرز فکر و برداشت های ما کج اندیشانه است . بعضی از ما باور داشتیم که شکست ناپذیر و قدرتمند هستیم ، در حالی که بعضی دیگر از هر گونه تماسی با سایر آدم ها اجتناب می کردیم . حالا ، هر چه ذهن ما روشن تر می شود و ما از خوابی که مواد مخدر ما را در آن فرو برده بود بیدارتر می شویم ، احساس بی پناهی ، آسیب پذیری و درماندگی می کنیم . راهنمای ما قادر است در این دوران شکنندگی – در اوایل بهبودی – به ما کمک می کند تا با این احساسات کنار بیاییم و مجبور به فرار از آنها نباشیم .
    ” برای من ، پذیرش یکی از مهمترین قسمت های برنامه NA است . زمانی که به این جلسات آمدم تنها ، آسیب خورده و گم گشته بودم و احساس می کردم غیر از مرگ هر چیز برای ام مهم نیست . از خودم بی نهایت متنفّر بودم . من خرد شده بودم و احساس می کردم هیچ کس دوست ندارد با من کاری داشته باشد . از همه بدتر ، مشکل من با مواد مخدر بود . مدتی طول کشید تا شجاعت پیدا کردم و از کسی خواستم تا راهنمای ام شود .”
    “اوایل زمان پاکی یک آشفته کامل بودم . مشکل می توانستم دو جمله با کسی صحبت کنم . از همه چیز و همه کس می ترسیدم . نمی دانستم با دوازده قدم چه کار باید کرد . از آن بدتر نمی توانستم از هیچ کس بخواهم که کمکم کند . من به هیچ کس و هیچ چیز اعتماد نداشتم . اگر چه شنیده بودم خیلی مهم است که کسی را به عنوان راهنما برگزینم اما درد دل با یک غریبه اندیشه ای بسیار وحشتناک بود . وحشتناک تر از آن ، فکر این بود که اگر کسی را انتخاب نکنم ممکن است دوباره مواد مخدر مصرف کنم .”
    در مدت زمانی که دنبال یک راهنما هستیم لازم است به یاد داشته باشیم که برنامه بهبودی را دنبال کنیم . تنها لازمه عضویت تمایل به قطع مصرف است . اگر ما در برنامه تازه وارد هستیم باید شروع به گسترش ارتباطات مان با سایر اعضا نمائیم تا اعتماد مان رشد کند . در حالی که ناظر پیشرفت دیگران هستیم ، مشاهده می کنیم که این فرایند برای ما نیز کار می کند .
    ” من پس از جلسه به طرف خانمی رفتم و بی صبرانه منتظر ماندم که با او حرف بزنم . خیلی عصبی بودم . لکنت زبان گرفتم و صدای ام از ته گلو خارج می شد . اما او شماره تلفن خود را به من داد و گفت که با او تماس بگیرم . این یک جواب قاطع نبود اما به هر حال به او زنگ زدم . من امروز هنوز هم از او چیز یاد می گیرم . گر چه سال ها از آن روز می گذرد و ما کیلومترها از یکدیگر دور هستیم . به این ترتیب ما با یکدیگر یک ارتباط بسیار زیبا داریم و من می دانم که روح ما همیشه به یکدیگر وصل است. ”
    “ارتباط من با راهنمای ام در ابتدا بسیار ناشیانه بود . من به دنبال این بودم که او به همه سوالات من جواب دهد ، ولی میدیدم که او فقط زندگی را بر طبق شرایط آن زندگی میکند . اوایل خیلی سخت بود که راجع به خودم و مسائل ام با او حرف بزنم . او فقط با من راجع به زندگی خودش حرف می زد تا به تدریج من نیز توانستم راجع به زندگی ام با او صحبت کنم. ”
    راهنما می تواند برای ما یک ارتباط شخصی با برنامه بهبودی NA باشد . مخصوصا وقتی که در NA تازه وارد هستیم و سوالاتی راجع به واژه های مخصوص NA ، نشریات ، فرمت جلسات ، ساختار خدماتی و سایر چیز ها داشته باشیم . اگر ما در یک مرکز درمانی دیگر پاک شده باشیم یک راهنما می تواند به ما کمک کند تا خود را با دنیای بیرون وفق دهیم و سوء تفاهم هایی را که ممکن است برای ما جهت تمیز دادن NA با مراکز درمانی پیش آید ، برطرف سازد . راهنمای ما می تواند توسط مشارکت تجربه و دانش خود راجع به برنامه NA به ما کمک کند .
    ” من فکر می کردم به یک راهنما احتیاج دارم تا بتوانم به جلسات بسته راه پیدا کنم (جلساتی که فقط مختص به معتادان دارد ) . من فکر می کردم که می خواهم وارد یک مجموعه مخفی شوم و نیاز است تا کسی ضامن من شود . به راهنمای ام تلفن زدم و از او پرسیدم آیا این مساله درست است ؟ او خندید و گفت : البته که نه ، نگران نباش . فکر می کردم که راهنما رئیس NA است . اما امروز می دانم که راهنما معلمی است که با ارائه تجربه و الگو سازی به ما درس می دهد .”
    ” من آدم با هوشی هستم اما زمانی که تازه وارد بودم احتیاج به کمک زیادی جهت درک برنامه NA داشتم . من با راهنمای ام تماس می گرفتم و از او می پرسیدم عاجز به چه معنی است ؟ یا این که عضو قابل قبول و مسئولیت پذیر اجتماع بودن یعنی چی ؟ این تلاش ها به من کمک کرد تا من درک شخصی خود را از اصول NA پیدا کنم .”
    رابطه با راهنما یا رهجو علی رغم این که چه مدتی است در برنامه ایم به ما کمک می کند . اگر چه هر یک از ما ممکن است بروی جنبه ی متفاوتی از بهبودی خود و با سرعت خاص خود کار کنیم ، اما همگی شباهت هایی نیز داریم . ما باید بروی شباهت های مان تمرکز کنیم ، نه تفاوت هایمان . یکی از دلایلی که رابطه بین راهنما و رهجو کار میکند این است که ما همگی بیماری روحی مشترکی داریم و همه ما به دنبال بهبودی از این بیماری هستیم . اعضایی که پاکی بالایی دارند می توانند مثال خوبی برای تازه واردین و دیگران باشند تا آن ها بدانند که راه جدیدی برای زندگی کردن وجود دارد .
    “به خاطر دانش دست اولی که راهنما ی من راجع به اعتیاد و بهبودی دارد ، می داند که من برای پاک ماندن باید چه کارهایی انجام دهم . موفقیت راهنمای من در پاک ماندن منبع امیدی برای من است .
    ” رابطه من با راهنمای ام به من کمک کرده تا در طول زمان صداقت بیش تری پیدا کنم . چون او هم همان بیماری اعتیاد مرا دارد و تجربه ی بهبودی بیش تر از من . پس درک می کند که من چه گونه فکر می کنم .”
    در مورد رابطه راهنما و رهجو در NA تعاریف بیشماری وجود دارد . اشتیاق زیاد انجمن ما ، جهت حصول اطمینان از درک شدن پیام مان توسط کل جامعه (چه معتادان و چه افراد عادی ) باعث می شود تا ما اغلب نهایت سعی خود را نماییم تا تعریف کاملی از کلیه اصول برنامه NA از جمله رابطه راهنما و رهجو ارائه دهیم . زیبایی برنامه ما این است که هر کدام از ما می تواند درکی شخصی از رابطهی راهنما و رهجو داشته باشد .
    روحیه ای که به معتادان گمنام انرژی می دهد و آن را غنی می سازد در اتحاد ما در عین تنوع مان ، نهفته است . علی رغم تفاوت های ما در روش کار کردن با دیگران ، درنهایت پایه و اساس راهنما شدن همه ما خدمت ایثار گرانه ، تمایل ، و تعهد در کمک به دیگران از طریق سفر بهبودی به کمک دوازده قدم ، دوازده سنت و دوازده مفهوم است.
    ” راهنمای من فقط راهنمایی برای قدم ها نیست بلکه کسی است که مرا یاری می کند تا واقعیت وجود خود را ببینم و این که چه گونه می توانم بهتر باشم . به نظر می رسد راهنمای من انگیزه های مرا تشخیص می دهد قبل از این که خودم بفهمم آن ها چی هستند .”
    ” راهنمای من کاری را برای من می کند که هرگز نمیتوانم به کس دیگری محول کنم . او خیلی ساده و روشن و ساده مرا در کارکرد قدم های معتادان گمنام راهنمایی میکند . ما رفقای خیلی صمیمی نیستیم . من با او بیرون نمی روم یا این که مرتبا به خانه او سر نمی زنم ، اما در زمان های مشخصی به او تلفن می زنم ، به او گوش می دهم و با او صحبت می کنم .”
    بعضی از معتادان رابطه ی راهنما و رهجو را به عنوان یک عشق بی قید و شرط می شناسند . بعضی دیگر شرط و شروطی جهت قبول کردن رهجو می گذارند . بعضی از اعضا باور دارند که رابطه بین راهنما و رهجو باید عاری از قضاوت باشد . اما بعضی دیگر انتظار دارند تا راهنمای شان درباره آن ها قضاوت و آن ها را راهنمایی کند .
    ” اولین راهنمای من که تازه بهبودی پیدا کرده بودم برای من خیلی خوب بود . او به من می گفت که چه باید بکنم . او به من یک لیست داد که شامل پنج شرط بود که برای این که او راهنمای م شود باید آن ها می پذیرفتم . باید هر روز به او تلفن می کردم . به جلسات می رفتم . قدم ها را کار می کردم . خدمت می کردم و روزانه دعا و مراقبه می کردم . در حقیقت او بهبودی را به من خوراند . او سر سخت بود و قدرت او مرا می ترساند . اما من آن چیزی را که داشت می خواستم .”
    ” راهنمای من یکی از کسانی در NA بود که مرا دوست داشت تا زمانی که توانستم خودم را دوست داشت باشم . زمانیکه تازه پاک شده بودم او از من خواست تا قبل از این که روز خود را شروع کنم برای صبحانه حتما میوه یا غلات یا تکه ای کیک یا هر چیز دیگری بخورم . من به حدی دوست داشتم که پاک بمانم که هر کاری که او می خواست انجام می دادم . گر چه نمی دانستم که این کار با پاک ماندن من چه ارتباطی دارد . اما به زودی درک کردم که او دارد به من یاد میدهد که چگونه خودم را دوست داشته باشم و از خودم مراقبت کنم .”
    “راهنمای من حامی اصلی من است . علی رغم این که مشکل من تا چه حد پیش پا افتاده یا مهم باشد . می توانم به او تکیه کنم و در بیان کردن افکارم ، احساس ام و همه رویدادهای زندگی ام به او اعتماد کنم . من پیشنهاد ها و راهنمایی او را از طریق قدم ها ، با روشن بینی و قلبی مطمئن می پذیرم . به او اجازه می دهم تا مرا به خوبی بشناسد ، شاید حتی بهتر از خودم .”
    با افزایش تنوع در اعضای انجمن ، رابطه راهنما و رهجو نسبت به شخصیت اعضا حالت های مختلفی به خود می گیرد . علی رغم تمام این تفاوت ها بیش تر اعضا باور دارند که هم کاری ، هم دلی ، پذیرش و مسئولیت ، اصول روحانی هستند که در رابطه راهنما و رهجو یافت می شود .
    “بزرگترین هدیه بهبودی برای من این بود که توانستم یک نفر را به عنوان راهنمایم برگزینم . قبل از این که من راهنما داشته باشم بدون هیچ جهتی حرکت می کردم . همیشه حالم بد بود ، اما نمی دانستم چرا . راهنما ی ام کمک کرد تا دلیل آن را ببینم و راهی برای تغییر کردن به من نشان داد و من دیگر مجبور نبودم آن قدر آزار ببینم .”
    ” راهنمای من بعضی مواقع معلم من است ، و بعضی وقت ها منجی زندگی ام است ، اما از همه مهم تر دوست من است و او مهربان ، ملایم ، دوست داشتنی و حمایت گر است . دانستن این که من هر زمان به او نیاز داشته باشم او در کنار من خواهد بود فکری بسیار دل گرم کننده است . راهنمای من به من اجازه می دهد با سرعت مناسب خودم رشد کرده و قدم ها را هر زمان که آمادگی دارم کار کنم .”
    برای بسیاری از ما رابطه ی راهنما و رهجو می تواند حمایت هایی را که به آن ها نیاز داریم تا با چالش های زندگی روبرو شویم ، به ارمغان آورد . با این وجود زمان هایی هست که ما بدون راهنما هستیم . این به این معنی نیست که ما از اعضایی که راهنما دارند کم تریم . در چنین شرایطی ما می توانیم برای حمایت به گروه و دوستان بهبودی خود چشم داشته باشیم .
    ” در طول بهبودی من زمان هایی بود که راهنما نداشتم و مشکلی هم پیش نیامد . من هنوز در حال رشد بودم و برنامه را کار می کردم . اما حقیقت این است که به واقع احساس خلا می کردم .”
    ” در بهبودی من زمان هایی بود که راهنما نداشتم . من گمان می کردم که راهنما باید مثل یک پری افسانه ای از دود کش خانه به پائین بیفتد ، یا این که تمایل نداشتم به اندازه کافی برای پیدا کردن یک راهنما تلاش کنم . تکیه به دوستان بهبودی و یا داشتن یک راهنمای اسمی کافی نیست و جای راهنما داشتن را نمی گیرد . من باور دارم هر چه بیشتر در رابطه با راهنمای ام تلاش کنم بیش تر می توانم از تجربه او استفاده کنم .تجربه به من نشان داده که من برای کار کردن موفقیت آمیز قدم ها نیاز به راهنما دارم .”
    بعضی از ما علی رغم این که سالها ست در برنامه هستیم ممکن است رهجو نداشته باشیم . این می تواند به خاطر آن باشد که کسی از ما در خواست نکرده یا می تواند به این دلیل باشد که ما انتخاب کرده ایم تا راهنمای دیگران نباشیم . دلیل آن هر چه که هست ، اگر ما رهجو نداریم راه های زیادی دیگری هست که می توانیم از آن طریق خدمت کنیم . مانند فعالیت در خطوط تلفن ، بردن جلسات به درون زندان ها ، خوشامد گویی و تشویق تازه واردان ، یا خدمت در جلسات خانگی مان . این ها تعدادی از راه هایی هستند که ما می توانیم توسط آن پیام بهبودی را برسانیم .
    ” من ۱۵ سال است که در برنامه بهبودی هستم و هرگز واقعاً رهجویی نداشته ام . آیا من یک بازنده ام ؟ آیا بهبودی من بدرد نخور است زیرا که هنوز قادر نبوده ام این قسمت برنامه را رعایت کنم ؟ من اینطور فکر نمیکنم . همیشه به شوخی به یکی از دوستان ام می گفتم که کسی آن چیزی را که من دارم نمی خواهد . البته این دست کم گرفتن خودم و NA است . آدم های متفاوتی هستند ، استعدادها و توانایی های ما در زمینه های مختلفی است . من دین خود را بسته به موقعیت و توانایی طبیعی ام ادا می کنم . من خدمات زیادی در NA می کنم ، و به عضوی تبدیل شده ام که اعضای دیگر و دوستان ام در NA – که من عاشق آن ها هستم – باورش دارند و می خواهند به او در بهبودی کمک کنند .”
    معتادان گمنام به رشد خودش ادامه می دهد و به جوامع مختلفی در سراسر دنیا دست پیدا می کند . بعضی از این جوامع از نظر جغرافیایی از یک جامعه سازمان یافته ی NA دور افتاده اند ، در بعضی دیگر قوانین ویژه یا تفاوت های فرهنگی ، برگزاری جلسات ، یا رعایت اصول برنامه را به چالش می کشد. از آن جا که انجمن ما یک انجمن متنوع است ، مهم است تا اجازه دهیم اعضای برنامه NA را به نحوی اجرا کنند تا با شرایط جوامع شان هم خوانی داشته باشند.
    ” در روزهای اول ، من اولین زن پاک در کشورم بودم ، با نا امیدی به کسی که زیاد سفر می کرد و مرا خوب می شناخت ، سپردم تا برای ام یک راهنما پیدا کند . این کار نتیجه داد . به نظر می رسید که نامه های راهنمای ام درست زمانی که به آن بیش ترین نیاز را داشتم به دست من می رسید . و بهترین نوع جلسه توسط نامه نگاری بود . ”
    ” زنی که از او خواستم تا راهنمای ام شود در حال دیدار از کشور من برای همایش سالیانه NA بود . او قدم ها را کار کرده بود ، منطقی و با اعتماد به نفس بود و من او را دوست داشتم . من در حالی که قدم ها را با او کار می کردم سعی نمودم تا زبان او را نیز فرا گیرم و هم چنین تمرین می کردم تا به خدا ، انسان های دیگر و خودم ایمان داشته باشم ، وقتی که سال گذشته او را ملاقات کردم ، قدم پنج خود را با او مشارکت کردم . خوشبختانه ما شخصی را در برنامه می شناختیم که می توانست برای هر دو نفر ما ترجمه کند . من فعلا قدم هفتم را کار می کنم و دارم این قدم را به زبان او می نویسم .”
    ” من راهنمای خود را در اینترنت پیدا کردم . ارتباط ما به وسیله E-Mail آغاز شد . مدت زمانی طول کشید تا من برنامه او را فهمیدم و حدود هشت ماه ساعت ۵/۴ صبح بیدار می شدم تا بتوانم به او تلفن کنم . ما در دو قاره مختلف زندگی می کنیم ، فرهنگ های مختلف داریم و من باید سعی کنیم تا بتوانیم به کسی که ندیده ام تلفن کنم و به زبان او حرف بزنم ( تمام دوران بهبودی من به زبان دیگری انجام شد ) . من قدم ها را می نوشتم و سپس برای او با E-Mail می فرستادم . بعد با هم دیگر پشت تلفن آن ها را می خواندیم . این کار از نظر هزینه ممکن است گران تمام شود اما ارزش داشت . این تنها رابطه ارزنده ای بود که تا کنون با یک زن دیگر داشته ام .”
    مفهوم راهنما گرفتن و راهنما شدن به شکل گیری برنامه معتادان – که ما امروز می شناسیم – کمک کرده ، در طی زمان ما متوجه شدیم که بهبودی یک فرایند متغیر است. ما ممکن است سعی کنیم تا به تنهایی با یک سری از چالش های زندگی مان روبه رو شویم . اگر چه اکثر ما به کمک عشق بی قید و شرط ، پذیرش و اتحاد خلاء ناشی از بیماری مان را پر می کنیم .
    ” در طول هشت سال گذشته از پاکی من ، راهنما گرفتن و راهنما شدن هر دو به یک اندازه در بهبودی من نقش داشته اند . اوایل تلفن های روزانه به من کمک کرد یاد بگیرم چه گونه درخواست کمک کنم . این بالا پایین شدن های دائم در اوایل بهبودی از لحاظ احساسی کاملا مرا بهم ریخته بود . و فقط تعهد من در قبال تلفن کردن روزانه ام به راهنمای ام بود که به من کمک کرد تا بتوانم این دوره را بگذرانم . هیچ چیز دیگری به اندازه ی حمایت راهنمای ام نمی توانست در من این احساس پذیرفته شدن و دوست داشته شدن را به وجود بیاورد .”
    ” رابطه من با راهنمای ام در طول زمان تغییر بسیار کرد . وقتی تازه وارد و گم گشت بودم ، راهنمای روشن ، و دنیایی از عشق داد . او قدم پنجم مرا که به گونه ای وسواسی طولانی بود و با مهربانی فراوان گوش کرد و به من گفت که کارم عالی بوده . زمانی که در حال تغییر شغل بودم از من حمایت کرد و بعدها در طول بهبودی ام ما تبدیل به دو دوست خوب شدیم . گاهی اوقات ما فقط برای تفریح با یکدیگر بیرون می رویم . من برای گرفتن توصیه و شهامت ریسک کردن و رشد نمودن هنوز به او مراجعه می کنم . امروز وقتی او زمان های سختی را در زندگی اش می گذراند به من تلفن می زند و برای ام گریه می کند .”
    کتاب راهنما و رهجو

    پاسخ
  2. ‍پینگ بک: عضو دور افتاده NA - وعده - یک وعده هزاران پاداش معتادان گمنام-شماره11-مرداد1398

  3. مسئول نشریات وعده

    📣 اعتماد به راهنما به امتحان آن می ارزد

    📑 « راهنما کسی است که، ما می‌توانیم به او اعتماد کنیم و واقعیات تجارب خود در زندگی را با او در میان بگذاریم… »
    ☆ جزوه راهنما گرفتن و راهنما شدن.

    💠 ایده راهنما گرفتن ممکن است برای ما تازه باشد.
    سال های بسیاری را بدون راهنمایی سپری کرده ایم، فقط بر نفع شخصی خود تکیه کرده ایم، به همه مظنون شده ایم و به هیچ کس اعتماد نکرده ایم.
    اکنون که شیوه زندگی در بهبودی را می آموزیم، نیاز خود به کمک را درمی یابیم.
    دیگر نمی توانیم به تنهایی کار ها را انجام دهیم؛
    باید ریسک اعتماد به انسان دیگری را بپذیریم.
    اغلب اولین شخصی که ریسک اعتماد به او را می پذیریم، راهنمای ماست کسی که به او احترام می گذاریم، با او همدردی می کنیم و دلیلی برای اعتماد به او داریم.

    💠 وقتی به پذیرفتن راهنما تمایل پیدا می کنیم، پیوندی میان ما برقرار می شود.
    اسرار خود را آشکار می کنیم و به خرد راهنمای خود اطمینان پیدا می کنیم.
    دغدغه های خود را با او در میان می گذاریم و ارزش قائل شدن برای تجربه راهنما را می آموزیم.
    درد خود را در میان می گذاریم و با همدردی از ما استقبال می شود.
    یکدیگر را می شناسیم، به هم احترام می گذاریم و همدیگر را دوست داریم.
    هر چه بیشتر به راهنما اعتماد کنیم، بیشتر یاد می گیریم به خود اعتماد کنیم.

    💠 اعتماد به ما کمک می کند از ترس، سردرگمی، سوءظن و بی هدفی در زندگی رهایی پیدا کنیم.
    در ابتدا، اعتماد به معتاد دیگر خطرناک به نظر می رسد.
    اما این اعتماد همان اصلی است که در رابطه خود با نیرویی برتر به کار می بریم خطرناک یا بی خطر، تجربه به ما می گوید که بدون آن نمی توانیم ادامه دهیم.
    هر چه بیشتر ریسک اعتماد به راهنمای خود را می پذیریم، تمایل بیشتری نسبت به زندگی خود پیدا می کنیم.

    💌 فقط برای امروز:
    می خواهم رشد و تغییر کنم.
    ریسک اعتماد به راهنمای خود را می پذیرم و به پاداش صحبت کردن با او دست می یابم.

    پاسخ
  4. مسئول نشریات وعده

    ‍ از طریق برقراری یک رابطه با راهنمایمان ،اصل اعتماد کردن را می آموزیم با بکار بستن پیشنهادات راهنما بجای افکار خودمان ، اصل روشن بینی وتمایل را می آموزیم.

    « چگونگی عملکرد »

    پاسخ
  5. ‍پینگ بک: منبع رهنمودهای نجات بخش - وعده - یک وعده هزاران پاداش معتادان گمنام-شماره22-مرداد1399

نظر بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *