معتادان گمنام منطقه یک ایران 

پاکی و مرگ عزیزان

زندگی بعد از تو ... پاکی و مرگ عزیزان

ماجراهایــــــــ
یوهپـــــــــــــــ

زندگی بعد از تو

ساعت ها، مكان ها، روزها وجاهايي كه در كنارم بودي…
هميشــه حمايتگر، مهربــان ، ولی وحشتناك .
نگاه كردن به دست هات كه روزي پراز قدرت بــود والآن محلي براي آنژيوكت.
پاهايي كــه كلي دويــده وامروز خســته و زرد شــده ونميتونــه تا دستشويي همراهيت كنه.
لب هات مثل آســمون ِ ابري رنگ پريده.

موهايی، كه ديگه رو ســرت نيســت وصدای بريده، بريده‌ات كه هيچ شباهتی به فريادای اون روزات نداره، منو ميبره به كودكي پر از بيم وهراسم كه هميشه منو مي ترسوند وباعث ميشد هزار تا دروغ بگم تا تو اون يه حرف راستو نفهمي. …
تنم مي لرزيــد و خودمو به خواب مي‌زدم تا منو پيدا نكني.
من بزرگ شدم وهر روز از تو دورتر و دورتر.

تو سرزنش مي كردي و من بيشــتر مواد ميزدم، تو دنبالم مي‌گشــتي ومن بيشــتر گم مي شدم. شكاف بين ما هرروز بيشتر وبيشتر
مي‌شد و…

متأسفم، داره ميميره!

اين قاطعانه‌ترين جمله‌ايســت كــه از دكترت شنيدم.
اولين بار كه با حال خراب ديدمت به خودم گفتــم فرار كــن، كاري نميتوني انجام بدي. من هميشه ياد گرفتم توي شرايط سخت جاخالي بدم، اين الگــوي كهنه ي منه، ولي اين بار مي خوام بمونم و فرار نكنم ونمــي دونم چطــور ميشــه تورو برگردوند. آلوده ي يه عالمه احساسم كه ديگه با هيچي سِر نميشه.

توي بســتر افتادنت نگاهمو عوض كرده از كلام كليشــه اي كه مرگ حقه تا كلام دل كه اين فرصت هاي آخرو درياب.
شــايد مرگــت رو انــكار نكنــم امــا نداشــتنت رو انــكار مي كنم و نميدونم زندگي بعد از تو برام چه رنگي خواهد بود…
به تو نگاه مي كنم و بابت رفتارهام پر از احساس گناه ميشم.
يه عالمه احساسات تلنبار به ترس‌هاي قبلي اضافه شده.
حرف نزدن از رنجش هام ومخفي كردن احساساتم در مقابل راهنمام همش با خودم مي گفتــم از اون سال ها خيلي گذشته ونبايد ديگه حرف زد يا الان كه رابطمون خوب شده ديگه نيازي به بازگو كردن اين حرف ها نيست.
راهنمام تاكيد بــه كاركردن قدم چهار،برای رابطه‌ام با تو داشــت و با هر دلخوري يه آتشفشان در من سرباز كرد. تا اينكه تو افتادي، به همين سادگي و برق آسا.
هنوز اونقدرها حالت بد نشده بود، با هم حرف مي زديم و تو از روزهايي میگفتي كه بهت گذشــته بود. از بچه گي غم انگيــزت تا جواني پر از مشقتت، از بدبختي هات واميدت به منه لعنتي و من كه اميدت رو نااميد كرده بودم و تو ميگفتي الان كه پاكي خيلي خوبه.
مرور كردن خاطرات دردناك، انكار كردن من بعنــوان فرزندت جلوي مردم و امروز كه بابتم خوشــحالي، احســاس هيچ بودنم در قبال تويي كه نميتونم برات كاري كنم…
راهنمــام ميگــه اعتيــاد خيلي پيچيده اســت و ما پيچيــده ترش مي‌كنيم.
تموم روزايي كه ميتونستي باهام حرف بزني تو رو نشنيدم .احساسات بدمو با راهنمام چــك كردم و اونم گفت قدمهای ٨ و ٩ رو كار كن و چه دردي…
وكاركردن اين قدمها كه يه طرفش تويي!
جبران خسارت از تو، از چشمات، از روزهايي كه نااميدت كردم، از دست هات كه به جاي جزوه و درس وهر چيز عادي، از توي جيبم ســيگار و مواد و مال مردم درآوردي.
از سري كه از خجالت جلوي مردم بلند نمیشد و چشمي كه پراز اشك ونااميدي بود. از قلبــي كه اعتيادم چنگش مي زد.
من به همه ي تو بدهكارم، به اين قلبي كــه داره با دســتگاه مي زنه بدهكارم…ومن بچــه ي تورو به تو بدهكارم.
وحالا بــي قدرت تريــن آدم روي زمينم. روحت چمدونش رو بســته ومن دقايق آخر تــو رو نگاه ميكنم، حفظت مي كنم و بخششت رو نياز دارم.
من يــه معتادِ مرددّم. هميشــه از خودم مي پرســم چطور ميشــه به حد وسط چيزي برسم، تمرين مي‌كنم تا بتونــم جلوي خرابكاري هام رو بگيرم واين از هراسم كم ميكنه.
من از قانون انكار پيروي مي كنم، مخصوصا انكار زمان.
مي دونم كه اين دوران به سر شده مي‌دونم فرصتي نيست ومي‌دونم كه بعد از تو روزهايم هميشــه تو رو كم داره!
اما توي انجمن ياد گرفتم كه تو يك انساني وهر انساني يه روزي خواهد مرد. از لحظه اي كه فهميدم حالت خوب نيســت تا امروز كه با كپسول اكســيژن زنده اي، به لطف انجمن ديگه به خودم در ارتباط با تو بدهكار نيستم.
قطعا كه هميشــه به تــو بدهكار ميمونم، اما احساسم ديگه به خودم بد نيست.خوشــحالم كه تونســتم با ايــن قانون طبيعي روبرو بشــم،
تونستم به دنبال راه حل هاي جديد باشم وبه كسايي كه از اندوه از دست دادن بي قرارند، يه پيام اميد بدم..

 

درباره نویسنده

مطالب مرتبط

4 نظر

  1. مسئول نشریات وعده

    ما گرایش داریم تا درباره چیزهای کوچک غمگین یا هیجان زده شویم اما در روبه رو شدن با مصیبت و فاجعه خیلی بهتر از دیگران رفتار میکنیم.
    پاک زیستن

    پاسخ
  2. ‍پینگ بک: یوهپ در دوران بیماری - وعده - یک وعده هزاران پاداش معتادان گمنام-شماره هشتم-اردیبهشت1398

  3. ‍پینگ بک: یک برنامه روحانی و غیر مذهبی - وعده - یک وعده هزاران پاداش معتادان گمنام-شماره نهم-خرداد98

  4. مسئول نشریات وعده

    بسیاری از روحانی ترین
    افرادی که می شناسیم
    خیلی کم راجع به روحانیت صحبت می کنند. عملکرد آرام چنین افرادی
    از کلمات قدرتمندتر است.

    🗞پاک زیستن

    پاسخ

نظر بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *