معتادان گمنام منطقه یک ایران 

يوهپ در زندان : ماجراهای یوهپ ۵

يوهپ در زندان

يوهپ در زندان

آزادی ما، مسئولیت ما

ديروز از طرف كميته H&I به زندان رفتم و از تجربه خودم براي زنداني هايي پيام رساني كردم، كه با تمام وجودم درك شون ميكردم. براشون گفتم كه: خيلي وقتا توي زمان مصرف دستگير ميشدم و ٢ روز بعد هم آزاد ميشدم.

آخرین بار ٢ سال قبل از پاكيم به خاطر همراه داشتن مواد دستگير شده بودم، موادي كه همراهم بود خيلي كم بود اما به هرحال به قيد وثيقه آزاد بودم!!! حرف زدن درموردش با راهنمام برام آزار دهنده بود، راهنمــام مي گفت تو حتي نمي دوني چقدر قراره توي زندان باشي و بايد اين كار نيمه تموم رو تموم كني، امــا پايان دادن بــه اين كابوس شبانه كار آسوني نبود… ديدن ماشــين گشــت و ردشدن از جلوي كلانتري حالمو بد مي كرد. وقتي تلويزيون زنداني ها رو نشــون مي داد و خودمو در كنارشــون تصور مي‌كردم خيلي اذيت مي شدم. سايه ي اون جرم هميشه روي زندگيم بود.

وقتي مصرف كننده بودم ودســتگير ميشدم برام نگاه آدما اهميتي نداشت و يا حداقل حقارت ناشــی از نگاه اونا بي اهميت بود، چــون من مواد مصرف مي كردم و با مصرف مي تونستم خیلی از احساساتم رو انکار کنم. اما بعدها توی پاکی، در حال كاركرد قدم، با داشتن چندتا رهجو، پر از ترس از قضاوت آدم ها، ترس از دســت دادن شغل، ترس از همون نگاه ها كه قبلا برام اهميتي نداشــت وترس هاي متفاوت ديگــه كه هركدومشــون بــه تنهايي مي تونســتن منو فلج كنن، بايد وارد زندان ميشدم.

روبرو شــدن بــا مجرم، بــا مصرف كننده، روبرو شــدن با يوهپ كه پاكه ولي به خاطر اعتیادش در گذشته امروز بايد تاوان پرداخت كنه … دوبــاره لباس زندان و مخـــوف ترين احساسات از تاريك ترين بخش وجودم، من درد مي كشيدم و از طرفي حرف هاي راهنمام نور امیدی بود به تاریکی های درونم.

يه روز از همون روزاي عجيب و غريب، معجزه ي من و نيــروي برترم با چند ماجراهای یوهپ يوهپ در زندان آزادی ما، مسئولیت ما راهكار ساده و ابراز هاي روحاني اتفاق افتاد. من خودمو معرفــي كردمو برخالف تصورم كــه فكر مي كــردم ٨ ماه بايد زنداني بشم ٣ ماه طول كشيد و تمام.

رفتم زندان وقتي لباس زندان رو پوشيدم با خودم مي گفتم چرا الان؟ چرا بايد اين لباس تنم باشــه؟ و هزاران چرا و خودآزاري. من وارد فضائي شــده بودم كه يه روزي جاذبه هاش رفتار اراذل گونه و درگيري و الفاظ ركيك بود و امروز همون جاذبه ها برام توليد دافعه مي‌كرد.حضورم توي زندان اذيتم مي‌كرد. ميرفتم يه گوشه خلوت و دعــاي آرامــش ميخوندم. تحمل هر لحظهش برام دردناك بود.

يه روز يه صداي آشــنا شــنيدم، يه ادبيات آشــنا . اون روز كميته H&I توي بنـد جلســـه گذاشته بود. فقط خدا مي دونه كه چقدر تشــنه شنيدن بودم. چقدر نياز به اين جلسه و شنيدن همين كلمات ساده رو داشتم ، خب من خيلي وسوسه مصرف داشتم و توجيهم اين بود كه اگر توي زندان مصرف كنم، وقتي بيام بيرون مي تونم از نو شــروع كنم، يا توي زنــدان دليلي براي پاكيم وجود نداره.

يه اتفاقي افتاد؛ من با كســاني آشنا شدم كه با داشتن حبس ابد پاك بودن، من كســي رو ديدم كه زير حكم اعدام بود و به شدت پيگير كاركرد قدم هاش بود. انگار داشتم يه جهان ديگه رو تجربه مي كردم. ديدن يه آدم بدون ملاقاتي و بــدون انگيزه بيرونــي، ديدن تلاش و انگيــزه آدمايي كه توي زنــدان ، به روال برنامه زندگــي مي كردن و مدت ها بود بار سنگين درد اعتياد رو زمين گذاشته بودن.توي اون خلوت پاك ها اميد روشنتر از اين حرفا بود كه بشه به تاريكي مصرف و اعتياد نگاه كرد.

از اون روز به بعــد حالمو نگام عوض شــد. ديگه خــودآزاري و سرزنشــي نبود. توي همون زندان شــروع كردم به خونــدن نشــريات، در جلســات شــركت كردمو ســعي كردم خدمت كنم ، بلاخره دوره م تموم شــد و بايد مي امدم بيرون. انگار ســنگين ترين بار دنيــا از روي دوشم برداشته شد. اون احساسات بد، اون همه حال مكدر، ديگه ترسي نبود.

من مسوؤليت اشتباهم رو پذيرفتم. توي پاكي تاوان اشتباه زمان مصرف رو دادم. واقعا “من مسئول بيماريم نيستم ولي مسئول بهبوديم هستم” برام معنا پيدا كرد. يه بار ديگه تــوي بزنگاه هاي زندگيم راهنما به دادم رســيد. تونســتم ازش كمك بگيرمو تســليم باشــم. كمك خواســتن توي NA هيچ وقت براي من بي پاســخ نموند. چيــزي كه من الزم داشــتم اميد بود و اينو از راهنمام گرفتم.براي ســاده تر شــدن زندگيم مسئوليت هامو ميشناسم و بهشون عمل مي كنم. من تونستم با قدرت، ايمان و شهامت، از ترس بزرگ زندگيم عبور كنم، چقدر اين رفتــن به زنــدان انگيزه هامو براي پاكي، براي كمك يــك معتاد به معتاد دیگه، بيشتر كرد. چقدر زندگيم هموار شد و موانع سرراهم برای سربازي، ادامه تحصيل، ارتقای شغلی و بيرون اومدن از اون پيك موتوري برداشته شد. امروز از اين آزادي ســبك بارم، هرروز من يه آزاديه، هرروز من يه مسوؤليت جديده و من به اين انجمن مديونم.

درباره نویسنده

مطالب مرتبط

10 نظر

  1. ‍پینگ بک: پاکی و مرگ عزیزان - ماجراهای یوهپ - معتادان گمنام - یک وعده هزاران پاداش - اسفند 1397

  2. مسئول نشریات وعده

    بیشترین دردی که تجربه میکنیم از جنگ و نه تسلیم نشات میگیرد. در حقیقت وقتی تسلیم میشویم درد پایان میابد.
    فقط برای امروز

    پاسخ
  3. ‍پینگ بک: ماجراهای یوهپ : بوي عيدی بوي توپ - وعده - یک وعده هزاران پاداش معتادان گمنام-شماره هفتم1398فروردین

  4. ‍پینگ بک: یوهپ در دوران بیماری - وعده - یک وعده هزاران پاداش معتادان گمنام-شماره هشتم-اردیبهشت1398

  5. ‍پینگ بک: کتاب پایه معتادان گمنام - وعده - یک وعده هزاران پاداش معتادان گمنام

  6. vaadeh.ir

    زندگی به روال برنامه

    زندگی کردن با برنامه چه چیزی برای ما کارکرد داشت :

    دفتر وقایع روزانه معتادان گمنام

    هدف از این ترازنامه روزانه است که بدانیم ما که هستیم و امروز در حال انجام چه کاری می باشیم . سعی کنید هر روز به همه سوالات تا آنجا که قادرید ساده و صادقانه پاسخ دهسد . اگر یک روز نتوانستید به سوالات پاسخ دهید دیگر فردای آن روز این کار را جبران نکنید .

    جوابهای خود را به مسائل ۲۴ ساعت گذشته محدود کنید و پاسخ این سوالات را در آخر هر روز بنویسید .

    اگر می خواهید که درباره بعضی از این وقایع مشارکت کنید پیشنهاد می کنیم که این کار را انجام دهیم . بخاطر داشته باشید که ترازنامه روزانه یک امتحان نیست و پاسخ درست و غلط ندارد . ناراحت نباشید اگر در حد انتظار نبوده اید یا سعی خود را برای بهتر بودن نکرده اید ، بخاطر داشته باشید که این یک برنامه رشد و بهبودی است و اگر امروز پاک بوده اید پس یک رشته کارها را درست انجام داده اید .

    فقط برای امروز افکارم را بر روی بهبودیم متمرکر خواهیم کرد . زندگی می کنم و بدون مصرف هیچ گونه ماده مخدری روز خوبی خواهم داشت .

    آیا امروز پاک هستم ؟ —————————

    آیا امروز تغییری در اعمال و رفتار خود داشته ام ؟ —–

    آیا امروز بیماریم زندکی مرا اداره کرد ؟————-

    اگر آری چگونه ؟——————————

    امروز چه کاری کردم که حال آرزو می کنم آن کار را انجام نداده بودم ؟

    امروز چه کاری نکرده ام که حال آرزو می کنم انجام داده بودم ؟

    آیا امروز با خودم خوب بوده ام ؟———————

    چگونه ؟—————————————

    آیا امروز روز خوبی بود ؟ ————————-

    آیا خوشحال بودم ؟ ————————–

    فقط برای امروز به کسی در معتادان گمنام اعتماد خواهم کرد ، کسی که مرا باور کند و می خواهد در بهبودیم به من کمک کند .

    آیا امروز با راهنمایم صحبت کرده ام ؟————

    آیا امروز در جلسه ای شرکت کرده ام ؟————

    آیا امروز تجربه امید و نیریم را به مشارکت گذاشته ام ؟

    افرادی که امروز در زندگی م به آنها اعتماد دارم چه کسانی هستند ؟

    چه کسانی امروز به من اعتماد دارند ؟ ———————

    فقط برای امروز برای خود برنامه ای خواهم داشت و به بهترین شکلی که بتوانم آن را دنبال خواهم کرد .

    ایا امروز هیچ یک از نشریات معتادان گمنام را مطالعه کرده ام ؟—–

    امروز کدام قدم را آگاهانه کار کرده ام ؟ ——————–

    آیا امروز توانسته ام به نیروی مافوقم اعتماد کنم ؟ —————–

    امروز درباره خودم چه یاد گرفتم ؟ ———————–

    آیا امروز هیچ جبران خسارتی کرده ام ؟ ——————-

    آیا امروز جبران خسارتی بدهکارم ؟ ———————

    آیا امروز اشتباه خود را به کسی اقرار کرده ام ؟ ———–

    آیا نگران دیروز یا فردا بوده ام ؟—————

    آیا می توانم خودم را همین طور که امروز بودم بپذیرم ؟

    فقط برای امروز سعی خواهم کرد که به کمک انجمن از زاویه بهتری به زندگیم نگاه کنم

    آیا امروز احساس می کردم که من هم جزئی از انسانیت هستم ؟

    آیا امروز گذاشتم که وسوسه چیزی مرا فرا گیرد ؟——-

    آیا امروزکاری کردم که باعث آزار و صدمه به خودم یا دیگری شود ؟

    آگر آری ، چگونه ————————————

    آیا امروز مایل هستم تغییر کنم ؟ ————————

    آیا امروز دعا یا نیایش کرده ام ؟ ————————

    این کار چگونه روی من تاثیر گذاشت ؟——————-

    امروز کدام یک از اصول روحانی را توانستم در زندگی به کار گیرم و تمرین کنم ؟

    آیا امروز مهم ترین مساله برایم در زندگی پاک ماندن بود ؟ —————-

    فقط برای امروز ترسی نخواهم داشت . به روابط تازه ام و آنها که چیزی مصرف نم یکنند و راه تازه ای برای زندگی پیدا کرده اند فکر خواهم کرد . مادامیکه این راه را دنبال کنم از هیچ چیز واهمه نخواهم داشت .

    آیا امروز بی آنکه انتظاری داشته باشم چیزی از خود ایثار کرده ام ؟———-

    آیا امروز شادی یا ناراحتی شدیدی احساس کرده ام ؟ ——————-

    آیا امروز با یکی از افراد برنامه تماس تلفنی یا حضوری داشته ام ؟ ———-

    آیا امروز برای کسی دعا کرده ام ؟ آیا امروز خوشحال بودم ؟ ————

    آیا امروز رفتار صلح جویانه ای داشته ام ؟ ————————–

    آیا امروز آگاهانه به خاطر داشتم که دیگر حق انتخاب دارم ؟ ————-

    خداوندا ، به من نشان بده که امروز چه کاری را درست و چه کاری را نادرست انجام دادم . به من نشان بده که فردا چگونه می توانم بهتر زندگی کنم و در خدمت اراده تو باشم .

    پاسخ
  7. vaadeh.ir

    خداوندا ، به من نشان بده که امروز چه کاری را درست و چه کاری را نادرست انجام دادم . به من نشان بده که فردا چگونه می توانم بهتر زندگی کنم و در خدمت اراده تو باشم .

    پاسخ
  8. مسئول نشریات وعده

    با تغییر رفتار، دیگر رد پایی از هرج و مرج و صدمه از خود باقی نمی گذاریم. ما دریافته ایم که بعضی از خسارات را نمی توان خنثی کرد. مواردی هست که خساراتی که زده ایم برای دیگران غیر قابل بخشش است. اگر بخواهیم بدون احساس گناه، شرم و افسوس که ما را در دام خود تخریبی گرفتار می کند، زندگی کنیم لازم است تا جبران خسارت کنیم.

    پاسخ
  9. مسئول نشریات وعده

    🚫ما بجایی رسیده بودیم که زندگی برایمان طاقت فرساشده بود واز دست هیچکس هم کاری ساخته نبود ما دو راه بیشتر نداشتیم
    (بر سر دوراهی رسیدیم)
    یا باید آگاهی از آن وضع غیرقابل تحمل راازمغز خود بیرون میراندیم وراهی عاقبت تلخ خود
    (زندان تیمارستان مرگ آوارگی)
    میشدیم ویا اینکه کمک روحانی روقبول میکردیم

    (قدم دو)

    پاسخ

نظر بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *