معتادان گمنام منطقه یک ایران 

من یک تازه وارد هستم

من یک تازه وارد

من یک تازه وارد هستم تــا مادامی‌کــه یــادم میـاد همش می گفتـم از فـردا. راسـتش را بخواهیـد هنـوز هـم میگویــم بگـذار یـک زمـان دیگــر دسـت بــه قلـم شـوم امـا چیـزی از درون بــه مـن نهیــب مــی زنــد کــه شـروع کــن! امــا شـروع بــه چــی؟؟

آری شــروع بـه نوشـتن چیـزی کـه از ابتـدای شـناخت خــودم باهــاش مشــکل داشــتم، حتــی بعــد از ورودم بــه NA .واقعیتــش اینــه کــه کلا ً بــا قلــم و کاغــذ مشــکل داشــتم و دارم . اینطــور بــود کــه احســاس تفــاوت کــردن بــا دیگــر معتــادان کــه بــا کتــاب و دفتـردر جلسـه قـدم مـی آمدنـد مـرا جـدا می کــرد و همیشــه فکــر می کــردم کــه تمـام اطلاعـات و گفتگوهایـی کـه در جلسـه قــدم میشــد را مــی توانــم در ذهنــم نگــه دارم.

امــا غافــل از اینکــه ایــن نــوع افــکار، مشــاوره های اعتیــاد گونــه مــن بــود. تــا جایــی رســید کــه دیگــر حتــی صــدای راهنمایــم را نمی شــنیدم و برایــم کار نمی کــرد و کم کــم، بــه اصــول بیتفــاوت شــدم و جلســاتم کمرنــگ شــد، ناگهــان خـود را در گـرداب مصـرف مجـدد دیـدم و انـگار یکـی زد روی شـانهام و بعـد از مصرفـم بــه مــن گفــت خســته نباشــی و آنجــا بــود کـه بـه خـودم آمـدم، امـا دیگـر هیـچ کاری از دســتم برنمیآمــد.

هفتــه اول مصرف

در هفتــه اول مصرفــم بـود کـه همـه دوسـتانم و خاطراتشـون را که در دوران پاکـی داشـتم از یـاد بـردم و دیگـر هیـچ چیـزی یـادم نمیآمـد. گویـی کـه بـه سـرعت نـور از یـک دنیـای امـن انتقـال پیدا کـرده بـودم و بـه یـک دنیـای خالـی از هـر صــدا و آشــنایی و کامــلا ً ترســناک. ماههــا درد کشـیدم و تمـام داشـتهایم را از دسـت دادم تــا جایــی رســید کــه آرزوی مــرگ می‌کــردم. در واقــع مصــرف می‌کــردم و گریــه میگــردم.

اون اواخــر مصرفــم هیــچ موقـع از یـادم نمـیره کـه تمـام نوبتهـای مصرفــم همــراه بــا گریــه بــود و از خــدا میخواســتم کــه مرگــم را برســاند. امــا گویــی کــه در سرنوشــت مــن اینگونــه رقـم نخـورده بـود و آدمهایـش را کـه مأمـور دوبــاره زنــده کــردن امیــد در مــن بودنــد را فرســتاد.

خلاصــه بگویــم

دوبــاره شــروع کـردم امـا بـاز هـم مـدام صـدای اعتیـاد در گوشـم زمزمـه می‌کـرد کـه تـو هنـوز باآنهـا فـرق می‌کنـی امـا مـن قبـلا از ایـن موضـع آسـیب دیـده بـودم. مثـلا ً وقتـی کـه دوبـاره برگشــتم همــش بــا خــودم میگفتــم مــن یـک لغزشـی هسـتم و تجربـهام زیـاد هسـت امــا ایــن بــار هــم اعتیــاد میخواســت مــن را گـول بزنـد بـا ایـن کلمـه لغزشـی امـا او را شناســایی کــردم بــه کمــک یــک انســان دیگـر و پذیرفتـم کـه بایـد خـود را یـک تازه وارد خطـاب کنـم تـا اعتیــادم راخنثــی کنــم و ایــن اتفــاق افتــاد.

امــروز هــم هــر بــار کــه فکــر می‌کنــم بعــد از ۵ ســال بــرای خــودم کســی شــدم یــاد اون لغــزش می افتــم و ســریعا” بــا دیــدگاه یــک تــازه وارد، وارد جلســه یــا خدمــات میشــوم کــه خــدا را شــکر آنتی ویروســی هسـت بـه روی ویـروس اعتیـاد مـن.

امـروز راهنمــا دارم، جلســه مــیروم، رهجــو دارم، خدمــت دارم و تــا جایــی کــه در توانــم هسـت از اصـول روحانـی در زندگی اسـتفاده می‌کنــم و مطمئــن هســتم تــا مادامی‌کــه بـه ایـن صـورت باشـد همه چیـز بـه خوبـی پیــش خواهــد رفــت و دیگــر خــود را در آن گــرداب کذایــی مصــرف نخواهــم دیــد.

مجتبی ح از تهران

درباره نویسنده

مطالب مرتبط

3 نظر

  1. ‍پینگ بک: وعده - دلایل اعتیاد من - معتادان گمنام - یک وعده هزاران پاداش - شماره ششم اسفند 1397

  2. مسئول نشریات وعده

    از خود خشنودی کلمه رمز همگی ما است، که به صورت های متفاوت و در شرایط مختلف بروز می کند. مهم ترین چیزی که ما درباره از خود خشنودی می دانیم این است که به ندرت در حین انجامش، می توانیم آن را تشخیص دهیم. در برخی موارد، تا خود آن را تجربه نکنیم، صحبت درباره اش غیر منطقی است. ما همیشه باور داریم که تجربه ما متفاوت خواهد بود، و اکثر ما آن را تشخیص نمی دهین تا در نهایت آزارمان دهد.
    پاک زیستن

    پاسخ
  3. ‍پینگ بک: هدف من My Purpose - وعده - یک وعده هزاران پاداش معتادان گمنام

نظر بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *