معتادان گمنام منطقه یک ایران 

طریق روحانی شخصی

طریق روحانی شخصی

حدود ۱۰ سال پیش یک نفر که با هم مصرف می کردیم و تجربه دو سال پاکی و خدمت را در انجمن معتادان گمنام داشت، سر بساط مصرف از انجمن صحبت می‌کرد. من از روی کنجکاوی یک شب به یک جلسه رفتم. کسی با من کاری نداشت، گوشه ای نشستم. خوب یادم نمی‌آید فرمت جلسه چی بود اما در مورد غیر مذهبی بودن برنامه صحبت می کردند. من اعتقادات مذهبی داشتم و از آن جایی که مفهوم درست غیر مذهبی بودن برنامه را متوجه نشدم فکر کردم NA روشی است که در آن اعضا مذهب خود را کنار می‌گذارند و طریق NA را انتخاب می کنند. آن شب تمام شد و من به انجمن فکر نمی کردم. چند سال گذشت، به علت پیشروی بیماری اعتیاد و مصرف مواد مخدر دچار آشفتگی شدیدی شدم. درمانده شده بودم و با دیدن دوستانی که عضو انجمن شده و پاک بودند این بار نه از سر کنجکاوی که از سر ناچاری وارد برنامه شدم. آن اوایل همیشه غیر مذهبی بودن برنامه و تعصب خودم به اعتقاداتم به عنوان یک چالش در ذهنم وجود داشت.
چند سال گذشت و من با کارکرد قدم ها و آشنایی بیشتر با چگونگی عملکرد معتادان گمنام به درک جدیدی رسیدم. علیرغم تفکیک این دو، نقاط، اهداف و اصطلاحات مشترکی بین برنامه و مذهب پیدا کردم که ارزش هر دو را در کنار هم فهمیدم. به قول پمفلت چرا اینجا هستیم: بسیاری دست به دامن پزشکان ، روانپزشکان و یا مذاهب شدیم اما هیچ یک از آنها برای حل مشکل ما کافی نبود. به عنوان مثال در نوجوانی مطابق اصول اعتقادی‌ام به این نتیجه رسیده بودم که باید به طور روزانه اصطلاحاً به حساب و کتاب روزم بپردازم، اما این امر برای من به عنوان یک معتاد با وجود بیماری که دارای ابعادی چون انکار، خود فریبی، فراموشکاری، تنبلی و غرور است کار مشکلی بود و هر کدام از این نواقص خود سدی برای این امر بود و وقتی میسر شد که در معتادان گمنام با فرآیند ترازنامه نویسی روزانه زندگی به روال و قدم دهم آشنا شدم. حتی روحانیتی که سالها آرزویش را داشتم و در نوجوانی دیده بودم و فکر می‌کردم به خاطر اعتیادم من نمی‌توانم این شکلی شوم.

در فرآیند ترازنامه نویسی روزانه و حساس شدن به کوچکترین خسارات که هیچ وقت آنها را نمی دیدم قابل دستیابی است. با کارکرد قدم های ۳ و ۱۱ در کنار طریق شخصی خودم به ایمان کاربردی و جدید دست یافتم با خدا رفیق شدم.
بله… یک عمر احساس تفاوت سرزنش کننده‌ای در وجود خود داشتم که باعث ضعیف شدن اعتماد به نفس و عزت نفسم شده بود. همیشه در محیط های تحصیلی، دانشگاهی و یا مکان های مذهبی و در روابطم به خودم می‌گفتم چرا من با بقیه اینقدر فرق دارم و مثل آن‌ها نمی توانم احساسات معمول و برخوردهای عادی را داشته باشم. واقعیت این بود که بیماری اعتیاد و پیچیدگی های آن برروی تمام زندگی و روابط من سایه انداخته بود. یک عمر به خاطر ناآگاهی از وجود بیماری علیرغم آگاهی و آشنایی با نواقص و اثر مخرب آن به واسطه آموزه های مذهبی ام چون بیماری اعتیاد داشتم قدرت رهایی از آنها را نداشتم. دائم در احساس گناه به سر می بردم، در برنامه به واسطه کارکرد قدم های ۶ و ۷ ضمن آشنایی درست و دقیق با آنها راهکار رهایی از آنها را هم برای خودم به عنوان یک معتاد فهمیدم. نه اینکه مذهب من کارایی نداشت اتفاقا خیلی از آدم هایی که بیماری اعتیاد ندارند به واسطه همان طریق مذهبی مشکلات من را ندارند اما برای من با وجود این اختلال روحی و روانی، مذهب به تنهایی کافی نبود.
مثال ها و تجربیات زیادی در مورد اینکه برنامه و طریق روحانی در کنار هم چقدر باعث حل مشکلات من شده است دارم که از حوصله خارج است. انگیزه‌ام از نگارش این نامه این بود که شاید این تجربه برای یک عضو و یا یک تازه وارد که مانند من دچار دوگانگی شده کمک کننده باشد. اینکه هدف اصلی برنامه رساندن پیام به معتادی است که در عذاب است و هرپیشوند و یا پسوندی که به کلمه معتاد بچسبد اعم از مذهب، ملیت، خط سیاسی، تحصیلات و طبقه اجتماعی حق عضویت گروهی را باطل خواهد کرد و برنامه را محدود به افراد خاصی خواهد کرد.
عبدا… از گرگان

درباره نویسنده

مطالب مرتبط

2 نظر

  1. ‍پینگ بک: خدمت در معتادان گمنام - وعده - یک وعده هزاران پاداش معتادان گمنام-ویژه نامه-تیرماه98

  2. مسئول نشریات وعده

    بیداری روحانی دقیقاً یک بیداری است . ما باید از تختخواب برخیزیم . بعضی افراد برای چند لحظه بیدار می شوند و دوباره خوابشان می برد . اگر ما می خواهیم بیدار و سرزنده بمانیم و اگر می خواهیم معجزه بهبودی در زندگی مان آشکار شود ، باید روشی پیدا کنیم تا این بیداری را به عمل در آوریم . اگر پیام نرسانیم ، دوباره به خواب خواهیم رفت .
    ( پاک زیستن ص ۲۵۵)

    پاسخ

نظر بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *