سپردن
سپردن میل و اراده شخصی بـرای من بـه عنوان یک انسان و مهمتر از اون یک معتاد، فرآیند پر پیچ و خم و بعضا چالش برانگیزی بوده و هست.
برای مثال زمانی که باید از یک رابطه ی عاشقانه و سالم، علیرغم میل باطنیم دست میکشیدم و یــا اون زمانــی کــه پــدر دوست داشــتنی ام کــه سـالها در سـتیز بـا بیمـاری سـرطان بـود و سـرانجام دوشـب قبـل از تولــد ۸ ســالگی ام بــه آغــوش خــاک ســپرده شــد و خیلــی از ایــن فــراز و فرودهــای دیگــری کــه قطعــا در زندگــی معتــادان کـه هیـچ، در زندگـی هـر انسـان دیگـری خواهـد بـود؛ همـش بـه ایـن فکـر مـی کـردم کـه میـل و اراده ی شـخصی یـا سـپردن و واگـذاری بـه خداونـد قابـل درکـه؟
جالبـه بدونیـد زمانیکـه از لای در اتــاق بیمارســتان تــلاش پزشــکان رو بــرای برگردانــدن پــدرم مـی دیـدم، اصـلا نمـی دونسـتم چـی مـیخـوام؟ یـا چـی مـیتونـم بخـوام؟خدایـا چقـدر بـی قدرتـی و عجـز رو تجربـه کـردم! زنــده مانــدن پــدرم یــا …!
بــه هرحــال بــه قــول کتــاب پــاک زیسـتن هیـچ اصـل روحانـی غیـر الزمـی در NA وجـود نـدارد، فقــط هرکــدام از مــا آنهــا را در زمــان خــاص و از طریــق خــاص خودمـان مـی آموزیـم. فرصـت خدمـت بـه بنـده داده شـد تـا اون اصـل روحانـی را کـه خــودم در زمانهــای خــاص خــودم تجربــه کــردم رو براتــون بنویســم.
اکنــون و ایــن لحظــه کــه در آســتانه دوازده ســالگی هســتم و در حــال نــگارش ایــن مطلــب، بــاور کنیــد وقتــی در ارتبـاط بـا آدم هـا و موضوعـات پیرامـون خـودم قـرار مـی گیـرم و درگیــر مراســم عروســی ام هســتم، بــه ایــن موضــوع دقــت میکنــم کــه الان دارم از روی میــل و اراده شــخصی رفتــار مــی کنــم یــا اراده خــودم را بــه نیــروی برتــر ســپرده ام؟
بــرای پاسـخ بـه ایـن پرسـش چنـد نکتـه رو در نظـر مـی گیـرم: اینکـه ارزشهـام رو در زندگـی نادیـده نمیگیـرم و معتقـدم کـه اصـول روحانــی بــه زمــان و شــرایط وابســته نیســتند و مــن میتوانــم راهنمایــی مــورد نیــاز خــودم رو از درون بشــنوم و از تجربــه ی ســایر معتــاد هــا در مــورد روحانیــت اســتفاده کنــم و بــاز هــم بــه قــول کتــاب، قــدم هــا را نصفــه و نیمــه کار نکنــم و بدونــم امـروز یک عضـو ۱۲ قدمـی و ۱۲ سـنتی هسـتم و مـی بایسـت بـه سـنت هـا اهمیـت بدهـم و اونقـدر در تضـاد و تزاحـم بـا آدمهـا و عقایدشــان، خــودم رو قــرار ندهــم.
خلاصــه دوســتان همــدردم! جونــم براتــون بگــه کــه ســپردن و واگــذاری بــرای مــن یــک فرآینــد اســت و مــن هیــچ پایانــی رو بــراش متصــور نیســتم. یعنــی راســتش را بخواهیــد ایــن تصــور اشـتباه را هـم در ترازنامـه هـای قـدم چهـار بـود کـه شناسـایی کــردم و متوجــه شــدم چــه دردهایــی رو بــه واســطه عمــل از روی میــل و اراده شــخصی ام تــوی زندگیــم بــه وجــود آورده ام و تحملشـون کـرده ام.
بـه ایـن بـاور رسـیدم کـه مـن شـاید ندونـم میـل و اراده خداونـد چیـه؟ یـا چـه کار میخواهـد بکنـد؟ ولـی مــی دونــم عمــل از روی میــل و اراده شــخصی ام قطعــا چه دردســرهایی رو بــرام بــه همــراه میــاره… و امــا امــروز بــا بررســی و دیــدن روزانــه تاثیــر مثبــت و موثــر اون چیزهایــی کــه ســپردم، تمایلــم بــه ســپردن میــل و اراده ام بـه قـدرت قـوی تـر از خـودم بیشـتر از قبـل شـده چـون غالبـا محصولــش، بــه دســت آوردن آرامــش اون چیزهایــی اســت کــه نمـی تونـم تغییـر بدهـم و همچنـان بـاورم محکمتـر مـی شـه کـه بهبـودی در رهـا کـردن اتفـاق مـی افتـه و نـه در بـه دسـت آوردن.
پینگ بک: وعده - تهیه ترازنامه قده دهم - معتادان گمنام - یک وعده هزاران پاداش - شماره ششم اسفندماه 1397
محول کردن زندگی و اراده به خداوند بدانگونه که او را درک می کنیم برای اغلب ما سلسله مراحلی دارد و در روز معینی به صورت یک پیش آمد انجام نمی پذیرد، بلکه ما به طور روز مره این قدم را در زندگی مان انجام می دهیم. مثلا وقتی که می فهمیم به گونه ای خود محورانه می خواهیم در جریانی دخالت کرده و اوضاع را دست کاری کنیم هر چه زود تر تصمیم خود را به خاطر می آوریم و از انگولک و درگیری اجتناب می کنیم. همچنین اگر احساس کنیم که باز داخل بازی قدیم خود شده و داریم کسی یا وضعیتی را کنترل می کنیم به خودمان یک ایست می دهیم و از خدای مهربان در خواست می کنیم تا به ما کمک کند تا روی این قدم کار کنیم.
چگونگی عملکرد قدم سوم
قدم سوّم
«ما تصميم گرفتيم اراده و زندگىمان را به مراقبت خداوند، بدانگونه كه او را درك مىكرديم، بسپاريم.»
به عنوان معتاد ما زندگى و اراده خود را بارها به يك قدرت مخرب سپردهايم. اراده و زندگى ما بوسيله موادمخدر كنترل مىشد و ما در اسارت نياز خود به لذّتى آنى كه موادمخدر به ما مىداد، بوديم. در آن اوقات تمامى وجود ما، يعنى جسم، فكر و روحمان در زير سلطه موادمخدر بود. اين جريان تا مدتى لذتبخش بود، امّا بعد به مرور در اثر پريدن نشئگى، چهره زشت اعتياد را نيز ديديم. دريافتيم كه هر چقدر موادمخدر ما را بيشتر بالا ببرد، محكمتر به زمين مىكوبد. ما دو راه بيشترنداشتيم يا بايد خمارى مىكشيديم و يا موادمخدر بيشترى مصرف مىكرديم.
براى همگى ما عاقبت آن روز رسيد كه ديگر اختيار در دست ما نبود و ما بايد اجباراً مصرف مىكرديم. ما اراده و زندگى خود را به اعتيادمان واگذار كرده بوديم و با استيصال به دنبال راه ديگرى مىگشتيم. در معتادانگمنام، ما تصميم گرفتيم كه اراده و زندگىمان را به مراقبت خداوند، بدانگونه كه او را درك مىكرديم، بسپاريم. اين، قدم بسيار بزرگى است. لزومى ندارد كه ما مذهبى باشيم. هر كس مىتواند اين قدم رابردارد. تنها لازمة آن تمايل است. مهم اين است كه ما در را به روى نيروى برتر خود باز كنيم.
مفهوم خدا هميشه براى ما ريشه مذهبى ندارد، بلكه از باور شخصى ما و آن چه كه براي مان عملاً كار مىكند، سرچشمه مىگيرد. براى بسيارى از ما خدا قدرتى است كه ما را پاك نگاه مىدارد. درك شخصى شما از خدا كاملاً حق شماست وهيچ تبصرهاى ندارد. ما به خاطر همين حقى كه داريم، در صورتى كه مايل باشيم رشد روحانى كنيم، لازم است در مورد باورمان صادق باشيم.
ما دريافتيم تنها كارى كه لازم است انجام دهيم، اين است كه كوشا باشيم. وقتى كه تمام سعى خود را به كار برديم، براى ما هم اين برنامه همان طور كه براى بسيارى ديگر كار كرده بود مؤثر واقع شد. قدم سوّم نمىگويد كه «اراده و زندگىمان را به مراقبت خداوند سپرديم»، بلكه مىگويد «تصميم گرفتيم اراده و زندگىمان را به مراقبت خداوند، بدانگونه كه او رادرك مىكرديم، بسپاريم». اين تصميم را خود ما گرفتيم و به وسيله موادمخدر، فاميل، مأمور دادگسترى، قاضى، روانشناس و پزشك براي مان گرفته نشده است. از زمان اوّلين نشئگى، اين نخستين تصميمى است كه براى خود گرفتهايم.
تصميمگيرى، اقدام و عمل را به دنبال دارد. اين تصميمگيرى بر پايه ايمان استوار است. ما فقط بايد باور كنيم همان معجزهاى كه مىبينيم در زندگى معتادان پاك بوقوع پيوسته، مىتواند براى هر معتادى كه مايل به تغيير است نيز بوقوع بپيوندد. ما به سادگى متوجّه مىشويم كه قدرتى براى رشد روحانى در كار است كه مىتواند به ما كمك كند تا با تحمّلتر، صبورتر و در كمك به ديگران مفيد واقع شويم. بسيارى از ما گفتهايم «اراده و زندگيم را به مراقبت تو مىسپارم، مرا در بهبوديم راهنمايى كن و نشانم بده كه چطور زندگى كنم». آسودگى خاطرى كه از «رها كردن وبه مراقبت خدا سپردن» بدست مىآيد به ما كمك مىكند زندگىاى براى خود بسازيم كه ارزش زندگى كردن را داشته باشد.
با تمرين روزانه، تسليم در برابر اراده نيروى برترمان به مرور آسانتر مىشود. وقتى صادقانه سعى كنيم، نتيجه مىگيريم. بسيارى از ما روز خود را با يك درخواست ساده راهنمايى از نيروى برترمان آغاز مىكنيم.
با آن كه ما مىدانيم «به مراقبت خدا سپردن» مؤثر است، اما ممكن است دوباره اختيار اراده و زندگى را خود بدست بگيريم. حتى ممكن است از اين كه خدا اين اجازه را به ما مىدهد عصبانى شويم. گاه، در طول دوران بهبودى، تصميم به كمك گرفتن از خدا، بزرگترين منبع قدرت و شهامت ما خواهد بود. این تصمیم را هر چقدر هم تکرار کنیم، باز کم است. ما به آرامى تسليم مىشويم و مىگذاريم خداوندى كه خود درك مىكنيم، از ما حمايت كند.
در آغاز، اين سؤالات فكر ما را به خود مشغول كرده بود: «وقتى زندگى خود راتسليم كنم چه اتفاقى خواهد افتاد؟ آيا به تكامل خواهم رسيد»؟ البته شايد از اين واقعبينتر بوده باشيم. بعضى از ما مجبور شديم به اعضاى قديمىتر NA مراجعه كنيم و بپرسيم كه: «براى آن ها اين قضيه چطور بوده است»؟ جواب هر عضوى در اين مورد با عضو ديگر تفاوت دارد. اكثر ما احساس مىكنيم روشنبينى، تمايل وتسليم، رموز موفقيت هستند.
ما اراده و زندگى خود را تسليم نيروى برتر خود كردهايم. اگر در اين مورد صميمى و دقیق بوده باشيم، شاهد تغييرات مثبتى در زندگى خود خواهيم بود. ترسهاي مان كمتر مىشوند و همانطور كه مفهوم واقعى تسليم را مىآموزيم، ايمان درما قوىتر مىشود. ما ديگر با ترس، خشم، گناه، افسوس به حال خود و يأس در جدال نخواهيم بود. متوجه مىشويم كه اگر بگذاريم، همان نيرويى كه ما را به اين برنامه آورده است، راهنمايى ما را همچنان ادامه خواهد داد. به آهستگى ترس فلج كننده ونوميدى را از دست مىدهيم. طريقه زندگى ما، گواهى بر اثبات اين قدم است.
ما از پاك زندگى كردن خود لذت مىبريم و طالب ارمغانهاى ديگر انجمن NAهستيم. ما حالا ديگر مىدانيم كه در برنامه روحانى خود نمىتوانيم متوقّف شويم وخواهان تمام چيزهائى كه مىتوانيم بدست آوريم هستيم.
ما اكنون آمادهايم كه براى اولين بار خودمان را صادقانه ارزيابى كنيم. بنابراين،كار خود را با قدم چهارم شروع مىكنيم.
کتاب پایه
پینگ بک: سپردن - وعده - یک وعده هزاران پاداش معتادان گمنام-ویژه نامه-تیر1398