معتادان گمنام منطقه یک ایران 

زخم خورده (من)

زخم خورده من

زخم خورده (من)

با سلام و عرض ادب خدمت همدردان و خدمتگزاران انجمن معتادان گمنام

همیشه در آرزوی یک زندگی آرام و ازدواج موفق بودم که به آن رسیدم. ولی بعد از چند سال زندگی متوجه رفتارهای معتادگونه ای از طرف شوهرم شدم که در طول زندگی مشترک از من پنهان میکرد و این موضوع باعث اختلاف در زندگیمان شد. نتیجه آن جنگ و دعوا در منزل و مهمتر از همه از احساساتی رنج می بردم کـه ادامـه آن زندگی برایم میسر نبود.

بـا کنجـکاوی مـن و اصرار شـوهرم کـه مـواد مخـدر اعصـاب و زندگـی ام را آرام مـی کنـد، شـروع بـه مصـرف کـردم.

بـا مصـرف در اوایـل، لـذت کاذبـی بـه مـن دسـت مـی داد و بـرای اینکه ایـن لـذت کاذب را حفـظ کنـم روز بـه روز مصـرف مـواد مخـدرم بیشـتر شـد تا بـه آشـفتگی کامل رسـیدم و لــذت مــواد بــه تــرس، بدبختــی و انــزوا تبدیــل شــد.

بــه طــوری کــه حتــی حاضــر نبـودم زنـده بمانـم. در اوج ایـن بدبختـی دو چیـز باعـث نجـات مـن شـد اول خـدا و بعد پیامـی کـه توسـط یکـی از اعضـا دریافـت کـردم. بـا نابـاوری کـه شـاید ایـن هـم یـک راه باشـد نـه راه نجـات وارد جلسـه بهبـودی انجمـن شـدم.

چیـزی کـه مـن در آن جلسـه دیـدم دوسـتی، محبـت، اتحـاد و همسـانی بـود و مـرا هر روز از روز قبـل بیشـتر تحـت تأثیـر قـرار میـداد و امیـدوار میکـرد. متوجـه شـدم صبر و شـرکت روزانـه در جلسـات چیزی اسـت کـه بـه آن نیـاز دارم.

بعـداز جدایـی از همسـر اولم، در چهـار سـال پاکـی، مجـددا” بـا یکـی از همدردانـم ازدواج کــردم. تعــداد زیــادی رهجــو داشــتم. مــورد تاییــد و تشــویق قــرار میگرفتــم کــه همیـن تاییـد و تشـویق باعـث شـد اجـازه دهـم شـوهرم در جلسـات خانگـی کـه بـا رهجـو هایـم داشـتم شـرکت کنـد کـه نتیجـه ایـن تاییـد و خـود محـوری و خـود را بـه رخ دیگـران کشـیدن ایـن شـد کـه باهمسـرم بـه اختـلاف خوردیـم واز شـوهرم جـدا شـدم.

در آن زمـان بدبختـی و نابسـامانی را دوبـاره تجربـه کـردم. ولـی امـروز با ۱۵ سـال پاکــی بــه ایــن درک رســیده ام کــه هــر زمــان اصــول روحانــی ۱۲ قــدم و ۱۲ ســنت را رعایـت نکنـم و نقـش خـودم را در اعمـال و رفتـارم نبینـم زندگـی ام آشـفته خواهـد شـد.

پیام مـن بـه همدردانـم ایـن اسـت تـا زمانـی کـه بـا اصـول برنامـه زندگـی کنیـم مـی توانیـم امید و آزادی را دریافـت کنیـم و لاغیـر.

در آخر آرزوی سلامتی برای کلیه اعضای انجمن را دارم و از ایــن برنامــه روحانــی لـذت مـی بـرم.

با سپاس، محبوبه هستم معتاد از زنجان

بازگشت به صفحه اصلی نسخه فروردین ۹۸

درباره نویسنده

مطالب مرتبط

1 نظر

  1. مسئول نشریات وعده

    به شهامت و فروتنی نیاز است تا دربهای قدیمی را ببندیم و دربی جدید بگشاییم. اکثر ما بدون هیچ شهامتی به جلسات آمدیم و شهامت را اینجا یافتیم. ما ممکن است هنوز بترسیم اما این ترس دیگر از حضور ما در صحنه و روبرو شدن با چالشها ، جلوگیری نمیکند. وقتی که از ترسمان گذر کنیم ، ترس تبدیل به ایمان میشود.
    ( پاک زیستن ص ۱۴۰) 

    پاسخ

نظر بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *