رهایی از تکرار | داستان آدمهای معتاد، داستان آدمهای تکراری است. آدمهایی که در موقعیتهای مختلف یک عکسالعمل تکراری از خود نشان میدهند. این شاید برای ما خیلی عجیب نباشد اما واقعا عجیب است. اصلا به همین خاطر است که انگار ماها شبیه هم هستیم و داستانهای زندگیمان به نوعی تکراری است. سوالی که برای من وجود دارد این است که چرا من همیشه در زندگی مشغول بازی مار و پله هستم؟ انگار مرتب تا جایی پلهها را بالا میروم و بدون آنکه اتفاقا کسی کاری به من داشته باشد با یک اشتباه تکراری (روی این تکراری بودن تاکید میکنم) به همان مسیری میروم که که خودم به خودم میگم: بازم که همون شد.
من به دنبال پیدا کردن راهی به درونم بودم، تا بفهمم ریشه این مشکل کجاست؟
گفتند:«قدم چهار این کار را برایت انجام میدهد.»
رهایی از تکرار ! اما چگونه؟
اجازه بدید برای روشنتر شدن موضوع مثالی بزنم.اگر به دنیای سریالهای روز علاقه داشته باشید حتما westworld را دیدهاید. اگر هم ندیدید باید بگم در دنیای وست ورلد، رباتها درست شبیه آدمها طراحی شدند و هیچ تفاوتی با انسان ندارند، الا یک اختلاف. آنها دارای یک داستان «پیشنویس» و یا «داستان پیشزمینه هستند». در واقع به آنها القا شده که چه کسی هستند و در موقعیتهای مختلف بر مبنای همان داستان پیشنویس عمل میکنند. کسی که داستان پیشنویسش عاشقی و فداکاری است، همواره در موقعیتهای گوناگون همینگونه رفتار میکند. یا انسانهای تندخو همیشه بر همان مبنا عمل میکنند.
احساس عجیبی نسبت به این افراد داشتم. انگار من هم درست مانند اینها عمل میکردم. یک اشتباه تکراری را بارها در زندگی تکرار میکنم که پیشنویسش یا ترس است یا رنجش و سرخوردگی. انگار این احساسات در درون من یک دستورالعمل کلی نوشتند و من بر مبنای آن عمل میکنم. سالهاست آنقدر با آنها زندگی کردم که جزئی از وجودم شدند. برای همین هم به راحتی برای خودم قابل تشخیص نیست.
داستان قدم چهار ما در معتادان گمنام
داستان همین قصههای پیشنویس است. به زندگی خودتان نگاه کنید. تا حالا چند بار کاری را شروع کردید و بعد رها کردید؟ چند بار به صورت تکراری با مدیرانتان درگیر شدید؟ چند بار با همسایهها دچار اختلاف شدید؟ چندین و چند بار در خانواده همان اشتباهات گذشته را تکرار کردید؟ چرا همیشه از یک دسته آدمها دچار رنجش میشوید حتی بدون آنکه آنها را بشناسید؟ چرا مکررا میگویید: از این تیپ آدمها بدم میآید؟ چه چیزی ما را به این سمت میکشد؟
اجازه بدید یک مثال از خودم بزنم.
به تازگی فهمیدم من از اینکه در یک موقعیت حتی به اوج برسم هم خسته میشوم. سالها دوست داشتم نویسنده باشم. وقتی نوشتن را یاد گرفتم و دیگرانی پیدا شدند که برای نوشتههای من پول پرداخت کنند، حالا به این فکر میکنم که باید به جای نوشتن، در روزنامه داستان بنویسم. مطمئنم که بعدها هم از داستان نویسی به فیلمنامه نوشتن، و بعد هم احتمالا به کارگردانی یا یه گوشه دیگر این دنیا پرتاب میشوم.
شاید برای برخی، این روند طبیعی و حتی مطلوب یا روند پیشرفت باشد. اما واقعیت این است که من وقتی به نقطهای میرسم که حس میکنم توانمندی کافی پیدا کردم دیگر آن کار من را راضی نمیکند. برگردم به سالها قبل. حتی در زمان پیش از اعتیاد. وقتی نگاه میکنم میبینم من از فوتبال به والیبال و کاراته و بعد بسکتبال و کوهنوردی نقل مکان میکردم و اتفاقا در همه اینها هم تجربیات خوبی کسب کردم. اما هیچ راهی را تا انتها نرفتم. هیچ وقت نرفتم آن پرچم لعنتی را بکوبم بالای قله و همچون فاتحان برگردم به دوربین نگاه کنم و در حالی که دو دستم را به نشانه پیروزی بالا بردم عکس یادگاری بگیرم و آرام برگردم به سراغ فتح قلهای دیگر.
مگر چه مرگم است؟ سندروم بیقرار کدام عضو ناشریف من را رها نمیکند؟
همیشه در نزدیکیهای قله گفتم: خوب دیگه رسیدیم، بریم سراغ بعدی. اما واقعیت این است که من هرگز به قلهای نرسیدم و قبل از رسیدن آن را رها کردم. این زیربنایی در وجودم دارد که اگر باور میکنید یا نه، بعد از دوازده سال پاکی باز هم با آن درگیرم. آنقدر که در پاسخ به سوال قدم چهار که: رفتارهای من چگونه به افزایش رنجشهایم کمک کرد؟ میخواهم بنویسم: من از تکرار اشتباهاتم که مانع بهبودی و مانع پیشرفت در زندگی و مانع تبدیل شدنم به انسانی مسئول در جامعه است، از خودم رنجش دارم.
وقتی قرار است مراقبه کنم، وقتی به یاد میآورم که باز هم اشتباهاتم را تکرار میکنم از خودم میرنجم. گویی با آدمی روبه رو هستم که میخواهم به او بگویم: آخه تو چطور موجودی هستی؟ چرا همیشه رفتارهایت باعث آزار و رنجش خودت از خودت میشود؟
با این حال من به یک چیز ایمان دارم. رهایی از تکرار !
همه دنیا هم اگر از کرونا بمیرند، همه ماهیهای دریا هم سرشان را از آب بیرون کنند و هر دفعه که من را میبینند و به نشانه تمسخر بگویند: باز هم که همون شد؟ من ایمان دارم که دست کم یک راه برای تغییر این داستان تکراری پیشنویس زندگی من وجود دارد. راهی که آن داستان نوشته تکراری را برایم پاک میکند و میتواند به جایش داستانی جدید که در آن تجربیات جدید و خوشایند باشد به من هدیه کند.
فراموش نکنید. ما به موقعیتهای تکراری (هرچند تلخ)، آشنایی و نزدیکی بیشتری احساس میکنیم تا تجربیات و موقعیتهای جدید. قدم چهار برای همین آمده تا به من بگوید: مجبور نیستی همیشه همان راه را بروی. زندگی راههای جدیدی هم برایت دارد.
«ما يك ترازنامه اخلاقى بىباكانه و جستجوگرانه از خود تهيه كرديم.»
هدف از تهيه يك ترازنامه بىباكانه و جستجوگرانه اخلاقى اين است كه سردرگمى و دوگانگى زندگى خود را طبقهبندى كنيم، تا بدين وسيله به ماهيت اصلى خود پى ببريم. ما راه جديدى براى زندگى در پيش گرفتهايم و بايد از بند دامها و زنجيرهايى كه زندگى ما را كنترل و از رشد ما جلوگيرى كردهاند خلاص شويم.
در هنگام كار كردن اين قدم، اكثر ما از اين مىترسيم كه مبادا هيولايى كه دروجود ماست، رها شود و ما را از بين ببرد. اين ترس، مىتواند باعث شود كه ما تهيه ترازنامه خود را به تعويق اندازيم، يا اصلاً اين قدم حياتى را برنداريم. ما مىدانيم كه ترس، از كمبود ايمان است. ما اكنون خداى مهربانى پيدا كردهايم كه به ما تعلّق دارد و مىتوانيم به او پناه ببريم. ديگر لازم نيست از چيزى بترسيم.
ما متخصّص خودفريبى و توجيه بودهايم. به كمك نوشتن اين ترازنامه، مىتوانيم بر اين موانع پيروز شويم. نوشتن ترازنامه كتبى، قسمتهايى از ضمير ناخودآگاه ما راكه حتّى با حرف زدن و فكر كردن در مورد هويتمان مخفى مىماند، نمايان مىسازد. وقتى ما تمام مطالب را بر روى كاغذ بياوريم، ديدن آنها آسانتر و انكار شخصيّت واقعىمان مشكلتر مىشود. ارزيابى صادقانه خود، يكى از رموز موفقيّت ما در اين راه جديد زندگى است.
واقعيّت اين است كه در زمان مصرف، ما اصلاً با خودمان صادق نبوديم. وقتى كه اقرار كنيم اعتياد ما را شكست داده است و به كمك نياز داريم، به طرف صداقتِ با خود در حركتيم. براى ما مدّت زيادى طول كشيد تا به شكست خود اعتراف كنيم. ما متوجّه شديم كه جسم، فكر و روح ما يك شبه بهبود پيدا نمىكنند. قدم چهارم به ماكمك مىكند كه بطرف بهبودى حركت كنيم. بيشتر ما، متوجه شديم كه نه به آن خوبى و نه به آن بدى كه تصوّر كرده بوديم، هستيم و از اين كه در ترازنامه خود نكات مثبتى پيدا كرديم بسيار متعجّب شديم. هركس كه قدمتى در اين برنامه دارد و اين قدم را به كار گرفته است به شما خواهد گفت كه قدم چهارم، نقطه عطفى درزندگيش بوده است.
بعضى از ما اشتباهاً تصور مىكنيم منظور از قدم چهارم اين است كه اعتراف كنيم چقدر نفرت انگيزيم و چه آدم بدى بودهايم. در اين راه جديد زندگى، احساس تأسف بيش از حد، مىتواند خطرناك باشد و هدف از قدم چهارم چنين چيزى نيست. ما سعى مىكنيم خود را از زندگى كردن بر طبق الگوهاى بى ثمر و كهنه آزادكنيم. ما قدم چهارم را بر مىداريم تا رشد كنيم و از قدرت و بصيرت برخوردار شويم. قدم چهارم را به چند روش مىتوان انجام داد.
دارا بودن ايمان و شهامت جهت نوشتن يك ترازنامه بىباكانه و قدمهاى اوّل، دوّم و سوّم مقدماتى الزامىاند. قبل از شروع، بهتر است سه قدم اوّليه را با يك راهنما مرور كنيم تا با درك اين قدمها احساس راحتى بيشترى براى نوشتن ترازنامه پيدا كنيم و براى انجام كارى كه در پيش داريم احساس خوبى داشته باشيم. ما مدت ها در حال دست و پا زدن بودهايم، بىآنكه به جايى رسيده باشيم. اكنون ترس را كنارگذاشتهايم و قدم چهارم را شروع مىكنيم. ما مطالب خود را به سادگى و به بهترين وجهى كه مىتوانيم، روى كاغذ مىآوريم.
ما بايد از گذشتهها بگذريم و از آن جدا شويم. ما مىخواهيم رو در روى گذشته خود بايستيم و آن را به همان شكلى كه واقعاً بوده است، نگاه كنيم وسپس از آن مىگذريم، تا بتوانيم در زمان حال زندگى كنيم. براى اكثر ما، گذشته مانند شبحى بوده است كه در پشت در به كمين نشسته و هميشه از اين ترسيدهايم كه اگر در را باز كنيم چه بر سرمان خواهد آورد. ما مجبور نيستيم با گذشته خود به تنهايى روبرو شويم، زيرا اراده و زندگى ما در دست نيروى برتر است.
تا زمانى كه ما متكّى به قدرت شخصى خود بوديم، نوشتن يك ترازنامه صادقانه و دقيق براي مان غيرممكن به نظر مىرسيد. قبل از نوشتن، چند لحظه سكوت مىكنيم و از خدا مىخواهيم به ما قدرتى بدهد كه در انجام كار خود نترس و دقيق باشيم.
در قدم چهارم، به مرور با خود آشنا مىشويم، ضعفهايى چون گناه، خجالت، پشيمانى، افسوس به حال خود، رنجش، خشم، افسردگى، احساس محروميت، سردرگمى، تنهايى، تشويش، خيانت، نااميدى، شكست، ترس و انكار را بر روى كاغذ مىآوريم.
از چيزهايى كه در حال حاضر آزارمان مىدهند نيز مىنويسيم. ما افكارى منفى گرايانه داريم و به كمك نوشتن، اين امكان را به خود مىدهيم كه با ديد مثبتترى به اتفاقات نگاه كنيم.
ما اگر طالب تصويرى كامل و دقيق از خود هستيم، بايد سرمايههاى خودمان را هم، در موقع نوشتن در نظر بگيريم. براى بسيارى از ما اين كار خيلى مشكل است، زيرا به سختى مىتوانيم قبول كنيم كه مُحَسناتى نيز داريم. همگى ما سرمايههايى داريم كه بسيارى از آن ها را به تازگى در اين برنامه پيدا كردهايم. صفاتى چون پاكى، روشن بينى، خداآگاهى، صداقت با ديگران، پذيرش، عمل مثبت، مشاركت، تمايل، شهامت، ايمان، توجّه، سپاس، مهربانى و بذل و بخشش. همچنين، ترازنامه ما معمولاً شامل مطالبى در مورد رابطههاى ماست.
ما كردار گذشته و رفتار فعلى خود را مرور مىكنيم تا ببينيم كدام يك از آن ها را مىخواهيم نگه داريم و كدام يك را به دور اندازيم. البته هيچكس ما را مجبورنمىكند كه از بدبختىهاى خود دست برداريم. اين قدم به عنوان يك قدم مشكل معروف شده است، اما در واقع بسيار ساده است.
ما ترازنامه خود را بدون در نظر گرفتن قدم پنجم بر روى كاغذ مىآوريم. به گونهاى قدم چهارم را كار مىكنيم كه گويى قدم پنجمى وجود ندارد. در موقع نوشتن، هم مىتوانيم تنها باشيم و هم ممكن است در نزديك ديگران ترازنامه خود را بنويسيم. به هر صورت و هر طريقى كه براى نويسنده راحتتر باشد، همان خوب است. آن چه كه مىنويسيم به نسبتِ احتياج مىتواند كوتاه و يا بلند باشد. اعضاى با تجربه مىتوانند در اين مورد به ما كمك كنند. مطلب مهم اين است كه ترازنامهاى اخلاقى بنويسيم. در صورتى كه لغت اخلاقى آزارمان مىدهد، مىتوانيم نام آن را ترازنامه مثبت و منفى بگذاريم.
طريقه نوشتن ترازنامه اين است كه آن را بنويسيم! با فكر كردن، حرف زدن وفرض كردن، ترازنامه نوشته نمىشود. ما دفتر به دست، در گوشهاى مىنشينيم وپس از طلب راهنمايى از خداوند، قلم را برمىداريم و شروع مىكنيم. هر چيزى كه به ذهنمان برسد قابل نوشتن است. وقتى كه متوجّه شويم چيزى از دست نمىدهيم، بلكه منفعت زيادى هم مىبريم، اين قدم را شروع کردهایم.
طبق يك قاعده كلى، هرچند كه مىتوانيم خيلى كم بنويسيم، اما هر چقدر هم كه بنويسيم، هرگز زياد نيست و فراخور حال شخص است. ممكن است اين كار مشكل و دردآور و يا حتى غيرممكن به نظر برسد. ممكن است از اين بترسيم كه در تماس بودن با احساساتمان، باعث بروز عكس العملهاى زنجيرهاى، از درد و وحشت غيرقابل تحمل شود. ممكن است به خاطر ترس از شكست، از نوشتن ترازنامه خوددارى كنيم. وقتى ما به احساسات خود بىتوجهى مىكنيم، فشار از حد تحمل خارج شده و ترس از فنا آن قدر زياد مىشود كه بر ترس از شكست غلبه مىكند.
ترازنامه، به صورت يك عامل رهايى در مىآيد، زيرا شكنجه انجام آن از شكنجه انجام ندادن آن كمتر است. ما مىآموزيم كه درد مىتواند عامل مشوقى در بهبودى باشد و بدين ترتيب رويارويى با آن اجتناب ناپذير مىشود. معمولاً موضوع صحبت اكثر جلسات آموزش قدمها، در اطراف قدم چهارم و يا ترازنامه روزانه دور مىزند. به كمك سلسله مراتب ترازنامه، ما خواهيم توانست با تمام مسائلى كه در زندگى پيش مى آيند روبرو شويم. هر چه عميقتر با فلسفه اين برنامه زندگى كنيم، خداوند بيشتر ما را در موقعيّتى كه اين مسائل در آن اتفاق مىافتد قرار مىدهد. وقتى اين مسائل پيش مىآيند، در مورد آن ها مىنويسيم. ما شروع به لذت بردن از بهبودىمان مىكنيم، زيرا راهى را پيدا كردهايم كه به كمك آن مىتوانيم احساس خجالت، گناه و رنجشهاى خود را رفع كنيم.
از زير بار فشارهايى كه زمانى احساس مىكرديم، رها مىشويم. نوشتن، باعث مىشود كه در ديگ فشارهاى درونى ما برداشته شود. تصميم با ماست كه بخواهيم محتويات ديگ را به بشقاب بكشيم، در آن را دوباره ببنديم يا كلاً آن را دور بيندازيم. به هرصورت ديگر بيش از اين نيازى به سوختن در آن را نداريم.
ما با قلم و كاغذ در گوشهاى مىنشينيم و از خداوند براى نماياندن نقصهايى كه به وجودآورنده رنج و شكنجهاند، كمك مىطلبيم. دعا مىكنيم به ما شهامتى بدهدكه نترس و دقيق باشيم. اين ترازنامه، كمك مىكند كه زندگىمان را سروسامان دهيم. وقتى ما هر اقدامى را با دعا شروع كنيم، هميشه همه چيز براي مان بهتر پيش مىرود.
ما قرار نيست كه آدم هاى كاملى شويم، اگر كامل بوديم نمىتوانستيم اسم خودمان را انسان بگذاريم. مسئله مهم اين است كه بهترين سعى خودمان را به كار ببريم. ما از ابزارى كه در دسترسمان قرار دارد بهرهبردارى كرده، قدرت جان سالم به در بردن از طغيان احساسات خود را پيدا مىكنيم. ما نمىخواهيم آن چه را كه در اين برنامه بدست آوردهايم از دست بدهيم و مايليم برنامه خود را ادامه دهيم. تجربه ما نشان مىدهد كه هر چقدر هم كه ترازنامه جستجوگرانه و با دقت نوشته شده باشد،اگر به موقع با قدم پنجم دنبال نشود، تأثير آن دوام زيادى نخواهد داشت.
««ما يك ترازنامه اخلاقى بىباكانه و جستجوگرانه از خود تهيه كرديم.»
با کار کردن سه قدم اول، زیربنای محکمی برای بهبودی خود فراهم نمودهایم. اعتیاد فعال ما اکنون متوقف شده است، اما اگر بهبودی خود را بر اساس این زیربنا پیگیری نکنیم، این توقف پایدار نخواهد ماند. برای اکثر ما ضمن کارکرد قدم سوم معمایی پیش آمده بود: از کجا بدانم واقعة اراده و زندگی خود را به دست خداوند سپردهام؟ جواب این سؤال خیلی ساده است: با کارکرد بقیه قدمها و با شروع قدم چهارم!
چرا باید قدم چهارم را کار کنیم؟ ما که تاکنون پاک ماندهایم. اما بعضی از ما هنوز از وسوسه مصرف در عذاب هستیم. برای بعضی دیگر از ما این ناراحتی آنقدر جدی نیست اما همیشه ته دلمان احساس می کنیم اوضاع چندان رضایت بخش نیست یا اینکه فاجعهای در حال وقوع است و یا دچار ترس و عصبانیت میشویم بدون اینکه دلیل مشخصی داشته باشد. در بین ما افرادی هستند که فکر می کنند بدون کار کرد قدم چهارم هم اوضاع خوب پیش میرود. اما تجربه ما به عنوان یک انجمن نشان داده است اعضایی که این قدم بسیار مهم را کار نکنند، دیر یا زود دچار لغزش خواهند شد.
برای اکثر ما انگیزه کارکرد قدم چهارم خیلی ساده است: ما برنامه بهبودی را انجام میدهیم و مایل به ادامه آن هستیم. همان طور که بیماری ما فقط مصرف مواد نیست و جنبههای متعددی دارد، بهبودی ما نیز فراتر از صرفا پرهیز از مواد مخدر است. راه حل مشکل ما تغییری اساسی در نوع تفکر و رفتار ماست و به علاوه، احتیاج داریم اصولا برداشت خود را از دنیا و نقشی که در آن ایفا می کنیم، عوض کنیم. لازم است نحوه برخورد خود را تغییر دهیم و تفاوتی نمی کند که انگیزه ما تنها تمایل به دوری از مصرف مواد مخدر باشد و یا اینکه بخواهیم در جهت بهبودی خود حرکت کنیم.
قدم چهارم، مرحله سرنوشت سازی در سفر ما به سوی بهبودی است. فرصتی است برای تفکر و اندیشه عمیق درباره خودمان. سردرگمی و اغتشاشی که در درون ما وجود داشت و سالها با مواد مخدر و خودفریبی سعی داشتیم آن را مخفی کنیم، در حال نابودی است. در درون خود به کاوش می پردازیم تا خود، احساسات، ترسها، رنجشها و چگونگی رفتار خود در زندگی را بشناسیم.
ممکن است از بررسی موشکافانه خود بسیار واهمه داشته باشیم. ما خودمان را خیلی خوب نمیشناسیم و شاید اصلا مایل به شناخت خود نباشیم و از ناشناخته های درونی مان وحشت داشته باشیم. اما اگر ایمان و اعتقاد به نیروی برتر خود را به خاطر بیاوریم، بر این ترس غلبه خواهیم کرد. باور داریم خداوند از ما میخواهد این قدمها را کار کنیم . اطمینان داریم که با کارکرد قدم چهارم روح ما شفا پیدا می کند و به همین دلیل به پیش میرویم.
اصول بهبودی که تا این مرحله به کار گرفته ایم، برای کارکرد قدم چهارم از واجبات هستند. پذیرش صادقانهای که از قدم اول تاکنون به خاطر سپرده ایم، به ما کمک خواهد کرد درباره بقیه جنبههای اعتیاد خود نیز صداقت داشته باشیم. تا حدودی نسبت به نیروی برتر از خود، اعتماد و ایمان پیدا کرده ایم و روزنه امیدی برای خود یافته ایم که باهر روز پاک ماندن، روشنایی بیشتری به زندگی ما میبخشد. با تمایل و اشتیاق مسیر بهبودی خود را هموار نموده و با به کار گرفتن این اصول در زندگی، شجاعتی را که برای کار کرد قدم چهارم لازم است، پیدا کرده ایم. صداقت لازمه کارکرد این قدم است. باید به سالها زندگی دروغین خود پایان دهیم. اگر مدتی بنشینیم و در سکوت خلوت کنیم، متوجه خواهیم شد رویارویی با حقیقت آسان تر است. ما حقایق این روزها را بدون کم و کاست روی کاغذ مینویسیم. راستگویی اقدامی شجاعانه است، ولی ایمان و اعتماد به خداوند – بدان گونه که او را درک میکنیم – شجاعت بیشتری به ما عطا کرده است. با بهره گیری از این شجاعت می توانیم بی باکانه و جستجوگرانه مطالبی را روی کاغذ بیاوریم که فکر نمی کردیم هیچگاه بتوانیم بازگو کنیم.
منظور از این ترازنامه اخلاقی، بیباکانه و جستجوگرانه چیست؟ ما از نکات مثبت و منفی خود فهرستی تهیه می کنیم. سعی میکنیم از هویت واقعی خود سردربیاوریم و دروغهایی را که به خود گفته بودیم، فاش کنیم. طی سالیان دراز برای حفظ اعتیاد خود به هر شخصیتی که لازم بود، تبدیل میشدیم و پس از سالها زندگی مملو از دروغ، کم کم آن دروغها باورمان شده بود. از کارکرد قدم اول به حقایق ارزشمندی پی بردهایم، اما قدم چهارم ما را قادر میسازد خیالبافی را از واقعیت تشخیص دهیم. به تدریج می توانیم شخصیت ساختگی خود را کنار بگذاریم و به راحتی شخصیت واقعی خود را پیدا کنیم.
اگر در نوشتن این ترازنامه لغت “اخلاقی” مارا ناراحت میکند، میدانیم که صحبت با راهنما ناراحتی ما را تسکین میبخشد. نوشتن ترازنامه اخلاقی بدین معنا نیست که خود را محکوم میکنیم. در حقیقت، فرآیند نوشتن ترازنامه اخلاقی، یکی از دوست داشتنی ترین کارهایی است که می توانیم برای خود انجام دهیم. فقط کافیست به اغراض، هوسها، آرزوها، انگیزهها، گرایشات و اعمال تکراری ناشی از اجبار خود که ما را در چنگال اعتیاد اسیر کرده بود، توجه کنیم.
مهم نیست چند روز و یا چند سال پاک بوده ایم، چرا که نقائص شخصیتی و اشتباهات در تمام انسانها وجود دارند. اما نوشتن یک ترازنامه باعث خواهد شد تا شاید بتوانیم نگاهی واقع بینانه به عمق وجود خود بیندازیم و نقاط ضعف و قوت خود را بررسی کنیم. در این ترازنامه فقط نقاط ضعف خود را بررسی نمی کنیم، بلکه امیدها، آرزوها و رؤیاهای خود را نیز مورد توجه قرار داده و سعی می کنیم بفهمیم چرا بعضی از آنها نقش بر آب شدند. قدم چهارم، قدم بزرگی در پیمودن مسیر بهبودی
است.
بعضی از ما ترازنامه خود را به یکباره مینویسیم و بعضی دیگر از ما هر روز مدتی را صرف نوشتن آن می کنیم. اما همه ما قبل از نوشتن، از نیروی برترمان درخواست می کنیم به ما شجاعت و صداقت لازم را برای نوشتن بی کم و کاست حقایق عطا کند. در اکثر موارد پس از شروع قادر خواهیم بود آنچه را در ذهن داریم به سهولت روی کاغذ بیاوریم. نباید از نوشتن این مطالب نگران باشیم. چون نیروی برتر ما نخواهد گذاشت چیزی که یاد آوری آن بیشتر از تحمل ماست، بر ما مکشوف گردد.
از آنجا که اکثر ما تجربهای در این گونه تمرینات خودشناسی نداریم، حتما باید از تجربیات راهنمای خود و پشتیبانی او برای پیشروی آگاهانه استفاده کنیم. راهنما ممکن است به ما برنامه از پیش تدوین شدهای بدهد با توجه به نکات یا مسائل خاصی را گوشزد کند یا فقط ما را به طور کلی راهنمایی کند. او نه تنها در نوشتن ترازنامه واقعی به ما جهت میدهد، بلکه ما را به شجاعت و عبادت تشویق می کند و از نظر عاطفی پشتیبان خوبی برای ماست. معمولا در این زمان با اتکا به تجربه راهنما، رابطه خود را با او مستحکم تر می کنیم.
پشتکار در قدم چهارم بسیار مهم است. وقتی شروع به نوشتن کردیم باید این ترازنامه را بدون تأخیر به پایان برسانیم. اگر از آن دسته افرادی هستیم که کارها را پشت گوش می اندازیم، بهتر است وقت معینی را در روز به این کار اختصاص دهیم. این کار موجب اهمیت پیدا کردن ترازنامه در زندگیمان میشود. با کنار گذاشتن ترازنامه در ضمن کار، احتمال دارد دیگر هرگز به سراغ آن نرویم.
ترازنامه خود را موشکافانه نوشته و از جزئیات غافل نمیشویم. به طور حساب شده تمام جنبههای زندگی خود را مورد بررسی قرار میدهیم. به تدریج حقیقت را درباره خود، انگیزهها، رفتار و روشهای خود میبینیم. باید سعی کنیم دیدگاه ما درباره تجربیاتمان یک بعدی نباشد و سایر جنبههای زندگی را نیز در نظر بگیریم. مثلا چه انگیزهای باعث شد که ما آن گونه رفتار کنیم؟ رفتار مزبور چه عواقبی را در زندگی به بار آورد؟ رفتار ما چه تأثیری بر اطرافیان گذاشت؟ چگونه به بقیه صدمه زدهایم؟ درباره رفتار خود و عکس العمل دیگران در مقابل آن چه احساسی داشتیم؟ با اینکه سؤالات فوق تنها چند مورد از نکات قابل توجه در ترازنامه ماست، میدانیم که بررسی این نکات و مسائلی از این دست، ضروری است.
مسئله مهم دیگر در قدم چهارم این است که باید به اثرات ترس در زندگی خود به دقت توجه کنیم. تجربه نشان داده که ترس خودمحورانه ریشه و اساس بیماری ماست. اکثر ما وانمود میکردیم که واهمهای نداریم، اما در حقیقت بسیار وحشت زده بودیم. ترس باعث شده بود برای حفظ خود از عکس العملهای لحظهای و نسنجیده استفاده کنیم. بسیاری اوقات از شدت ترس ناتوان میشدیم و از اقدام به عمل باز میماندیم. به خاطر ترس از آینده شروع به توطئه چینی و برهم زدن زندگی دیگران می کردیم. اگر به نظرمان می رسید در موردی بازنده شده و یا با کمبودی مواجه خواهیم شد، یا دردسری در انتظارمان است، برای حفظ خودمان از هیچ اقدام افراطی ابایی نداشتیم و تا آخر خط پیش میرفتیم. در گذشته به وجود نیرویی برتر هیچ ایمانی نداشتیم و به همین دلیل دائم سعی می کردیم زندگی و هر آنچه را که در اطرافمان بود، تحت کنترل خود در آوریم. از مردم سوء استفاده می کردیم، با زندگی شان بازی می کردیم، دروغ میگفتیم، توطئهچینی می کردیم، به طور پی در پی برای زندگی خود و دیگران نقشه می کشیدیم، دزدی می کردیم، تقلب می کردیم و سپس مجبور میشدیم برای آنکه خرابکاریهای ما آشکار نشود، باز هم دروغ بگوییم. زندگی ما مملو از حسادت، غبطه و احساس عدم امنیت شده بود. ما تنها بودیم. افرادی را که برای ما ارزش قائل بودند فراری دادیم و برای پنهان کردن احساسات خود مواد مصرف می کردیم. هر چه احساس تنهایی ما بیشتر میشد، بیشتر سعی می کردیم همه چیز و همه کس را تحت کنترل خود در آوریم. وقتی اوضاع به وفق مرادمان پیش نمیرفت، ناراحت میشدیم، ولی عطش ما برای به دست آوردن اختیار و کنترل به قدری شدید بود که متوجه بیهودگی تلاشهای خود برای تحت کنترل در آوردن اوضاع نبودیم. در این زندگی جدید، ما به خداوند مهربانی ایمان داریم که خواست او بهتر از تمام چیزهایی است که میخواستیم تحت کنترل در آوریم و به همین دلیل نباید نگران آینده باشیم.
یکی از نکات اساسی ترازنامه ما، ارزیابی اثرات منفی اعتیاد در زندگی عاطفی ماست. بعضی از ما با استفاده از مصرف مواد مخدر و سایر مختل کنندههای حواس، چنان مهارتی در پنهان کردن احساساتمان پیدا کرده بودیم که وقتی برای اولین بار در جلسه شرکت کردیم، ارتباط ما با عواطفمان قطع شده بود. در طی بهبودی، یاد می گیریم احساسات خود را شناسایی کنیم. بازگویی و نام بردن احساساتمان برای بهبودی، بسیار اهمیت دارد، چرا که هر چه آنها را بهتر بشناسیم، کنار آمدن با آنها آسان تر میگردد.
به جای اینکه شتابزده و هراسان بگوییم در کل چه احساسی داریم، یاد می گیریم به طور مشخص بگوییم «اکنون چه احساسی داریم». این امر باعث میشود صرفا نگوییم احساس “خوب” یا “بدی” دارم، بلکه احساسات خود را با ظرافت و به طور مشخص بازگو کنیم.
رنجشهای ما نقش بسیار عمدهای در ناراحتیهای دوران بهبودی دارند و به همین دلیل فهرستی از آنها تهیه می کنیم. نباید اجازه دهیم ذهنمان از کینه و دشمنی نسبت به دیگران پر شود. همچنین به نهادهایی که ممکن است ما را تحت تأثیر قرار داده باشند، از قبیل خانواده، مدرسه، کارفرما، مذهب، قانون یا زندان توجه میکنیم و نام افراد، مکانها، ارزشهای اجتماعی، مؤسسات و دیگر شرایط زندگی را که باعث عصبانیت ما شده اند، در فهرست خود یادداشت میکنیم. تنها به بررسی شرایطی که باعث رنجش شده اکتفا نمی کنیم، بلکه نقش خودمان را نیز در به وجود آمدن این رنجشها در ترازنامه مینویسیم. چه چیزی در درون مامورد تهدید قرار گرفته بود که احساسات ما را شکنجه میداد؟ معمولا متوجه خواهیم شد که برخی بخشهای زندگی ما به طور پی در پی تحت تأثیر این مسائل قرار گرفتهاند.
در این ترازنامه روابط خود را نیز به دقت مورد بررسی قرار میدهیم، به خصوص اینکه چگونه با خانواده خود ارتباط برقرار می کردیم. اما هدف ما این نیست که ناکامی و مسئولیت اعتیاد خود را به گردن خانواده بیندازیم. باید به خاطر بسپاریم که ما ترازنامه خودمان را مینویسیم، نه ترازنامه دیگران را میخواهیم نکات مثبت و منفی خودمان را ارزیابی کنیم. از احساس خود در مورد خانواده و اعمال خود بر مبنای احساسات مزبور مینویسیم. در اغلب موارد متوجه میشویم الگوهای رفتاری که از دوران کودکی خود به ارث بردهایم، هنوز با ما هستند. برخی از این الگوها ما را به مقاصد خود رساندهاند، در حالی که برخی دیگر به ضرر ما تمام شده اند. در این ترازنامه مشخص می کنیم مایل به ادامه کدام الگوی رفتاری هستیم و کدامیک را می خواهیم تغییر دهیم.
نوشتن در مورد روابط، بسیار مهم است و باید به روابط خود با دیگران توجه ویژهای کنیم. اگر ما به جای بررسی روابط احساسی بیشتر به بررسی روابط دوستانه افلاطونی بپردازیم، ترازنامه ما ناقص خواهد بود. بسیاری از ما به دلیل کشمکشهای درونی خود تا پیش از آمدن به NA هرگز طعم دوستی پایداری را نچشیده بودیم. اگر منصفانه بیندیشیم، متوجه خواهیم شد جدال درونی ما نه تنها عامل اصلی شروع جر و بحث با رفقا بود، بلکه بعدها باعث میشد حاضر به پیدا کردن راه حلی برای رفع اختلاف و ادامه دوستی نباشیم. ذهنیت بسیاری از ما چنین بود که رابطه دوستی صمیمانه ما در نهایت آسیب پذیر است و به همین دلیل پیش از اینکه این اتفاق بیفتد، خودمان ترتیبی میدادیم که این دوستی به هم بخورد. ما از برقراری ارتباط صمیمانه آنقدر وحشت داشتیم که هرگز درباره خود به رفقا چیزی نمیگفتیم و برای اطمینان از وفاداری آنان نسبت به خود، به آنها تهمت میزدیم و یا از آنها باجخواهی می کردیم. اگر در زندگی دوستانمان افراد نزدیک دیگری وجود داشتند، گاهی از فرط حسادت سعی می کردیم دوستی آنها را با یکدیگر بر هم بزنیم. بسیاری از ما به دوستان خود به عنوان برده نگاه کرده یا در حق آنها قدرناشناسی می کردیم. احتمالا در مواردی هم دوستی خود را قربانی روابط احساسی می کردیم.
احتمالا متوجه رفتارها و کشمکشهای مشابهی در روابط احساسی خود خواهیم شد. همچنین مسائلی از قبیل عدم اعتماد، امتناع از آسیب پذیری و عدم اجرای تعهدات نیز در زندگی ما وجود داشته است. ضمن نوشتن، به احتمال زیاد متوجه میشویم که همیشه از برقراری روابط صمیمانه وحشت داشته ایم و یا هرگز تفاوت میان صمیمیت و رابطه جنسی را درک نکردهایم. یا به دلیل ترس از شکست، از برقراری رابطه صمیمانه با دیگران فرار می کردیم. در هر حال، هدف ما در اینجا شناسایی عوامل یا رفتارهایی است که باعث ناکامی روابط ما با دیگران شده است.
احتمالا عقاید و رفتارهای خاصی که در مورد مسائل جنسی از خود بروز دادهایم، باعث به هم خوردن بسیاری از دوستیهای ما شده است. ممکن است نیاز به ابراز محبت را با رابطه جنسی اشتباه گرفته باشیم. شاید از رابطه جنسی برای به دست آوردن چیزهای دلخواه خود استفاده کرده باشیم، یا فکر می کردیم اگر به کسی از این طریق نزدیک شویم، به ما متعهد شده و برای ما باقی خواهد ماند. خیلی مهم است که از خود سوال کنیم آیا رفتار جنسی ما بر مبنای خودخواهی بوده یا بر پایه عشق و محبت؟ آیا از برقراری رابطه جنسی برای پر کردن خلاء روحانی درون خود استفاده می کردیم؟ آیا عادتهای جنسی، ما را در مقابل خود یا دیگران خجالت زده کرده است؟ بیشتر رفتارهای جنسی ما معلول ترس یا باورهای نادرست بوده است. اکنون می خواهیم در مورد روابط جنسی خود با خیال راحت فکر کنیم. ممکن است نوشتن این مسائل در ترازنامه برای اکثر ما ناراحت کننده باشد، اما اگر مایل به تغییر زندگی خود هستیم، نوشتن این مطالب لازم است.
بعضی از ما مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته ایم. حتی امکان دارد مورد تجاوز جنسی قرار گرفته باشیم یا با محرمان خود زنا کرده باشیم. ممکن است دوران کودکی ما بسیار ناراحت کننده و مملو از غفلت و محرومیت بوده باشد و این تجربههای تلخ باعث شده باشد که ما نیز همین گونه صدمات را به دیگران وارد کنیم. بعضی دیگر از ما چون فکر می کردیم لیاقت زندگی بهتری را نداریم، ممکن است خودفروشی کرده و قربانی تجاوزات دیگری شده باشیم. با اینکه گذشته دردناک است، اما قابل تغییر نیست. با این همه، باورهای نادرست ما از خودمان و دیگران، با کمک نیروی برتر قابل تغییر است. با روی کاغذ آوردن این مسائل می توانیم از اسارت دردناک ترین رازهای زندگی خود آزاد شویم و لازم نیست تا آخر عمر قربانی گذشته خود باشیم.
برای پیدا کردن آرامش باید بعضی الگوهای رفتاری بیهوده خود را که بر زندگی ما مسلط شدهاند، عوض کنیم. قدم چهارم در شناسایی این الگوها به ما کمک می کند. به تدریج میفهمیم چگونه در زندگی ریسکهایی را مرتکب شدیم و شاید ناآگاهانه دوران بدبختی و مکافات خود را پیش بینی نکردیم و تصمیماتی گرفتیم که موجب غیر قابل اداره شدن زندگی ما شد. بسیاری از ما دائم دیگران را مسئول بهای سنگینی که برای اعتیاد خود پرداختیم، میدانستیم و نمیخواستیم بپذیریم اعتیاد ما نتایجی بسیار منفی به بار آورده بود که فقط خودمان مسئول آنها بودیم. بعضی دیگر از ما مرتکب جرم میشدیم و بعد از گرفتاری، از عواقبی که خود به بار آورده بودیم، شاکی میشدیم. بعضی از ما در محل کار خود احساس مسئولیت نمی کردیم و وقتی اخراج میشدیم، با صدای بلند اعتراض می کردیم. هرگاه زندگی ما را بالاخره گرفتار می کرد، با عجله از زیر آن در میرفتیم. نوشتن ترازنامه به ما کمک می کند که مسئولیت خود را در قبال کارهایمان بدانیم و شرایطی را که باعث میشوند مسئولیت ناکامیهای خود را به گردن دیگران بیندازیم، شناسایی کنیم. کتابچه کارکرد قدم چهارم در معتادان گمنام، مسائل بیشتری را جهت بررسی معرفی می کند.
کیفیت زندگی ما در کل به نتایج تصمیمات ما بستگی دارد. مثلا وقتی ترازنامه خود را مینویسیم، متوجه مواقعی میشویم که تصمیمات ما باعث ضرر ما شده و سودی برای ما نداشته است. حتی اگر زندگی ما به طريق “هر چه پیش آید خوش آید” و بدون گرفتن تصمیمی گذشته باشد، آن را هم می نویسیم. مواقعی که در اثر تعلل زیاد فرصتهای ما از دست رفت، مواقعی که از زیر بار تمام مسئولیتها شانه خالی کردیم، مواقعی که کنار کشیدیم و از حاضر شدن در صحنه عادی زندگی امتناع ورزیدیم – تمام این موارد را در ترازنامه خود لحاظ می کنیم. اکثر ما امیدها و آرزوهایی برای زندگی خود داشتیم که به دلیل رفتن به دنبال اعتیاد به آنها جامه عمل نپوشاندیم. در ترازنامه کوشش می کنیم تا آرزوهای بر باد رفته خود را به یاد آوریم. سپس بررسی می کنیم کدام یک از تصمیمات ما باعث شده است آرزوهای ما نقش بر آب شود. ما در ضمن نوشتن از خود می پرسیم: از چه زمانی اعتماد به نفس و خودباوری ما از بین رفت و در چه مرحلهای اعتقاد به چیزهای فراتر از محدوده ذهنمان را از دست دادیم؟ اگر به این مرحله از ترازنامه توجه کافی معطوف کنیم، احتمالا آرزوهای از دست رفته در ما زنده خواهند شد.
به دقت توجه می کنیم چگونه با ارزشهای اخلاقی خود کشمکش پیدا کردیم. مثلا اگر اعتقاد داشتیم که دزدی عملی خطاست و باز هم هر چه در دسترس قرار داشت، میدزدیدیم، آنگاه برای آرام کردن وجدان خود چه کاری میتوانستیم انجام دهیم؟ یا اگر به داشتن تنها یک همسر اعتقاد داشتیم ولی نسبت به او وفادار نبودیم، چگونه وجدان خود را راضی میکردیم؟ مسلما یکی از راههای مقابله با وجدان درد، مصرف بیشتر مواد بود، اما چه راههای دیگری وجود داشت؟ بی اعتنایی نسبت به اصولی ترین ارزشهای اخلاقی چه احساسی در ما به وجود می آورد؟ با بررسی این مطالب، ارزشهای اخلاقی از دست رفته خود را شناسایی می کنیم و آنها را از نو می سازیم.
هدف از نوشتن ترازنامه بررسی جستجوگرانه شخصیت است و به همین دلیل باید از خصوصیات خود به خوبی آگاه باشیم. از آنجا که ما عادت نداریم به دنبال نکات مثبت و نقاط قوت خود بگردیم، شاید انجام این کار دشوار باشد. ما معتادان صفات ستودنی شخصیت خود را غالبا نادیده میگیریم، اما اگر با روشن بینی رفتار خود را بررسی کنیم، متوجه موقعیتهایی در زندگی خود میشویم که با وجود مشکلات مقاومت کرده ایم، به کمک همنوعان خود شتافتهایم یا حتی روح ما بر اعتیاد غلبه کرده است. وقتی ویژگیهای شخصیتی خود را بررسی می کنیم، به تدریج از روح دوستداشتنی و پاک نهفته در اعماق وجود خود پرده برمیداریم و ارزشها و معیارهای اخلاقی خود را شناسایی می کنیم. با نوشتن این ترازنامه می آموزیم که قادر به انجام چه کارهایی هستیم و مهمتر آنکه اگر بخواهیم زندگی سالم، مفید و سازندهای داشته باشیم، چه کارهایی را نباید انجام دهیم؟ آنچه در دوران اعتیاد فعال خود انجام میدادیم، در دوران بهبودی مؤثر نیست. قدم چهارم به ما فرصت میدهد تا برنامه جدیدی را برای زندگی خود تعیین کنیم.
قدم چهارم بینش اولیهای را که برای رشد و بالندگی به آن نیاز داریم، فراهم می آورد. تفاوتی ندارد این ترازنامه را برای اولین بار مینویسیم یا برای بار بیستم، به هر حال، فرآیندی را آغاز کرده ایم که ما را از سردرگمی، رنجش و محدودیت نجات میدهد و خلوص، بخشش و آزادی را برای ما به ارمغان می آورد. نوشتن ترازنامه آمری نیست که یکبار انجام دهیم و برای همیشه کنار بگذاریم، بلکه روش مناسبی است که در زمان مواجهه با مشکلات، سردرگمی و عصبانیت به ما نشان خواهد داد در چه مقطعی از مسیر بهبودی خود هستیم. پس از آنکه چندین مرتبه ترازنامه خود را نوشتیم، متوجه می شویم در چهار قدم اول تنها به مسائل سطحی پرداخته ایم. به تدریج که در جریان بهبودی با دیدگاهها و روشهای جدیدی آشنا میشویم، با مرور مجدد قدم چهارم روند تغییر خود را احیا می کنیم.
قدمها به منزله ابزارهایی هستند که در مسیر بهبودی خود از آنها استفاده می کنیم. هر چه بهبودی ما بیشتر شود، به همان نسبت نیز خداوند چشمههای دانش بیشتری را به ما نشان میدهد؛ چرا که قدرت فهم و بینش روحانی ما نیز افزایش مییابد. با ادامه مسیر بهبودی به تدریج موفق به حل بعضی از تضادهای درونی خود برای ترک اعتیاد خواهیم شد. هر چه درد زخمهای قدیمی ما کمتر میشود، در زندگی امروز خود به تکامل بیشتری دست مییابیم.
کارکرد قدم چهارم، ما را قادر می سازد با بررسی رفتار و عقاید خود به علت اصلی خطاهای خود پی ببریم. ما ترازنامهای از خود تهیه کرده ایم که به ما نشان داده است با کمک خداوند چه چیزهایی را می توانیم تغییر دهیم. ما با اقرار در قدم پنجم به راه خود ادامه میدهیم. مثلا فکر می کنیم «من خودم از عهده کنترل دخل و خرجم برمی آیم» یا آنکه «رابطه خصوصی من با دیگران خوب است، پس دیگر چه لزومی دارد آن را به نیروی برتر بسپارم؟» به کار بردن اصول قدم سوم فقط در بعضی از امور زندگی باعث کند شدن پیشرفت روحانی ما خواهد شد. متوجه شده ایم بهبودی ما موقعی به ثمر مینشیند که تا حد توان، از اصل روحانی تسلیم در تمام امور زندگی پیروی کنیم. سخت تلاش می کنیم این قدم را کامل و دقیق اجرا کنیم.|
به تدریج از این تصمیم گیری نتایج مثبت می گیریم و متوجه وقوع تغییراتی در زندگی خود میشویم. ممکن است شرایط چندان عوض نشود، اما نحوه برخورد ما با این شرایط عوض خواهد شد. از آنجا که اجازه داده ایم اصول روحانی بر زندگی مان حاکم شوند، احساس آرامش خواهیم کرد. حالا دیگر سنگینی بار ناشی از تحت کنترل در آوردن همه کس و همه چیز از روی دوش ما برداشته میشود. عکس العمل ما در مقابل مردم و پیشامدها عوض خواهد شد. هر چه تسلیم و پذیرش در ما تقویت میشود به همان نسبت از تقلا و کوشش خود برای جنگ با واقعیات زندگی دست برمیداریم. متوجه میشویم هرچه تسلیم ما عمیق تر میشود، راحت تر زندگی می کنیم و از زندگی لذت میبریم.
برای اکثر ما محول کردن زندگی و اراده به خداوند – بدان گونه که او را درک میکنیم – فرآیندی دارد و مانند یک پیشامد نیست. اما برای اتخاذ این تصمیم با خود عهد میبندیم که قدم سوم را در زندگیمان اجرا کنیم. مثلا وقتی حس میکنیم با خودمحوری می خواهیم در جریانی دخالت کرده و اوضاع را برهم بزنیم، هر چه زودتر تصمیم خود را به خاطر می آوریم و از انجام این کار اجتناب می کنیم. همچنین وقتی وسوسه شدیم که کسی یا چیزی را تحت کنترل خود درآوریم، از این کار دست برمیداریم و از خداوند مهربان درخواست می کنیم به ما در کارکرد این قدم کمک کند.
دست برداشتن از این کار آسان نیست، اما با کمک دیگران میسر میشود. با استفاده از پیشنهادات راهنما و تمرین روزانه یاد می گیریم چگونه غرور و نفس خود را کنترل کنیم تا مانع از تأثیرگذاری نیروی برتر بر زندگی نشود. اگر با مسئلهای روبرو شدیم که ما را دچار وحشت می کند، به قدم سوم روی می آوریم و راه غلبه بر ترس خود را بدون بازگشت به روزهای گذشته پیدا می کنیم.
پس از بهبودی از مقابله با دردهای زندگی بی نیاز نیستیم. ممکن است در سوگ از دست رفتن عزیزی بنشینیم و یا در روابط احساسی خود شکست بخوریم. در چنین مواقعی آزرده می شویم و حتی بیداری روحانی نیز درد و رنج ما را برطرف نمی کند. اما آنچه با گذشته تفاوت دارد این است که حضور نیرویی برتر و مهربان ما را در حین تحمل این مصائب پاک نگاه خواهد داشت. گاهی اوقات وقتی در جلسه یا در جمع دوستان هستیم یا با راهنمای خود حرف میزنیم، احساس می کنیم یک نیروی برتر نیز در میان ما حضور دارد و هر چه بیشتر به این نیرو متوسل میشویم، اتکا و اعتماد ما به او بیشتر میشود. دیگر مثل گذشته دائم سؤال نمی کنیم چرا بعضی از مسائل دردناک در زندگیمان پیش می آید، بلکه ایمان داریم با دست و پنجه نرم کردن با مشکلات، بهبودی ما نیز تقویت میشود. با وجود مشکلات یا حتی در رویارویی با آنها رشد و بالندگی پیدا می کنیم.
بهبودی فرآیند رسیدن به درک و شناخت است. درباره خودمان شناخت پیدا می کنیم و یاد می گیریم چگونه خود را با محیط اطرافمان وفق دهیم. اگر با صداقت از نیروی برتر کمک بخواهیم، به تدریج احساس آرامش می کنیم. متوجه میشویم که طرز فکر ما نیز متحول شده و دیدگاهها و نظرات ما خیلی مثبت تر شده است. دنیای مادیگر سراسر مملو از حسرت، انکار و رنجش نیست. اکنون احساس مسئولیت، صداقت و ایمان جایگزین نگرش منفی سابق ما شده و جهان اطراف خود را روشن و امیدوار کننده مییابیم. به تدریج نگرش قدیمی خود را با صداقت، ایمان و احساس مسئولیت عوض می کنیم و به دنیا با بینش و درک بالاتری مینگریم. ما هنوز هم دچار اشتباهاتی میشویم، با این تفاوت که اکنون مسئولیت آنها را به گردن دیگری نمیاندازیم. می آموزیم برای زندگی روحانی لازم نیست انسانهایی کامل باشیم. اگر قدم سوم را با روشن بینی و از صمیم قلب انجام دهیم، به خوبی متوجه میشویم که ثمره آن به مراتب فراتر از انتظارات ماست.
بهبودی ما پرارزش ترین هدیهای است که در زندگی دریافت کرده ایم. در حالی که قبلا فقط مصرف مواد را قطع کرده بودیم، اکنون میتوانیم قدر چیزهایی را که به زندگی ما بها و ارزش میدهند، بدانیم. از شنیدن صدای خنده و شادمانی در جلسات معتادان گمنام لذت می بریم. وقتی بهبودی برای ما اهمیت بیشتری پیدا می کند و اصول روحانی قدمها ملکه ذهن ما میشود، دیدگاه ما نسبت به زندگی اساسا تغییر می کند. به همان نسبت که آگاهی و بینش ما افزایش می یابد، قدرشناسی و ایمان ما به نیروی برتر نیز بیشتر میشود.
اگر چند لحظه آرام بگیریم، گذشته خود را به یاد بیاوریم و به زندگی خود در این مرحله از بهبودی بیندیشیم، خیلی زود متوجه خواهیم شد رشد شخصی ما در این مدت چشمگیر بوده است. آزادی و آرامشی که تاکنون از کارکرد سه قدم اول به دست آوردهایم، تنها نمونهای از رشد و برکاتی است که در صورت کارکرد تمام قدمهای دوازده گانه نصیب ما خواهد شد.
جالب آنکه هرچه در اجرای بقیه قدمها به جلو پیش می رویم، بر تأثیر و اهمیت قدم سوم در زندگی ما افزوده میگردد. قدم یازدهم از ما میخواهد که به منظور آگاهی از خواست و اراده خداوند برای خود دعا کنیم و از او بخواهیم به ما توانایی عطا فرماید تا بتوانیم مشیت او را به اجرا در آوریم. اگر توجه کنیم می بینیم که این فرآیند از قدم سوم شروع می شود و در اینجاست که برای اولین بار برای خواست و مشیت خداوند در زندگی مان ارزش و احترام قائل می شویم. ارتقاء از نوعی زندگی که محور اصلی آن خودخواهی، به زندگی دیگری که بر مبنای اصول روحانی و خواست و اراده خداوند بنا گردیده است، مستلزم به وقوع پیوستن تغییراتی بسیار عمیق در ماست. با کمک خداوند مهربان به سفر روحانی خود ادامه می دهیم. این برنامه دوازده قدم دارد، نه سه قدم. تصمیمی که در قدم سوم گرفته ایم، شاید مهم ترین تصمیم ما در طول زندگی مان باشد. اما باید بقیه قدمها را نیز کار کنیم تا این تصمیم همچنان هدفمند باقی بماند. هنوز راه زیادی در پیش رو داریم. به خوبی فهمیدهایم که در معتادان گمنام، بهبودی فقط از طریق پیشروی در مسیر روحانی قدمهای دوازدهگانه میسر است. با عملی ساختن تعهد خود برای بهبودی، قدم چهارم را آغاز می کنیم.
پینگ بک: توهم اعتماد به نفس - وعده - یک وعده هزاران پاداش معتادان گمنام-شماره22-مردادماه1399