معتادان گمنام منطقه یک ایران 

در مسیر دوازده قدم

در مسیر دوازده قدم

در مسیر دوازده قدم

از کودکی احساس خود کم بینی و بی ارزشی داشتم. تا نوجوانی که مصرف را شروع و با آن احساس خوبی پیدا کردم. خیلی زود دوباره احساس خود کم بینی و بی ارزشی آمد. فقط مصرف مواد هم زیاد شده بود. چند سالی را تحمل کردم ولی سالهای آخر مصرف روزها کشنده شده بود. دیگر درد مصرف به چشم نمی آمد. آنقدر درد اعتیاد و داشتن احساسات بد زیاد شده بود که درد مصرف به چشم نمیآمد. بعد از حدود هجده سال اجبار به مصرف، پیام برنامه را گرفتم. اما بعد از قطع مصرف، دوباره همان احساساتی که در نوجوانی باعث پناه بردن به مصرف مواد شده بود به سراغم آمد. اینجا بود که متوجه بیماری اعتیاد شدم؛ مرموز، کشنده و لاعالج.

خدا را شکر که دوازده قدم مسیری روحانی و عاشقانه را برایم به ارمغان آورد که هر وقت از این اصول استفاده کردم نه جنگی، نه ترسی، نه رنجشی و نه بهانه ای ماند. امروز بعد از حدود چهارده سال و کارکرد بارها و بارها دوازده قدم به این نتیجه رسیدم که در این دنیا کسی قرار نیست مرا دوست داشته باشد، بلکه من باید دوست داشته باشم. اگر آرامش می خواهم و دوست دارم تغییر کنم که رشد معنوی به همراه داشته باشد باید دائم در مسیر قدم ها باشم.

با مرتب جلسه رفتن به راحتی این اتفاق میافتد. در آخر یادآوری کنم که خیلی از آدمها با رفتن به کالس و آموزش های خارج از برنامه می توانند تغییر کنند، اما به قول اعضا هیچ یک از اینها به تنهایی برای ما کافی نیست و اگر ما از این کالس ها و آموزشها بهره میگیریم باید در مسیر دوازده قدم و جلسات نیز باشیم.
عباس از تهران

درباره نویسنده

مطالب مرتبط

2 نظر

  1. نشریات وعده

    جوا ب واحد و ساده ای برای این سؤال که چگونه می توانیم با گذشتۀ خود صلح کنیم وجود ندارد و چنین کاری به
    ندرت یکباره اتفاق می افتد. درطول فرایند بهبودی بخشهای مختلفی از ما در دسترس مان قرار می گیرند و قسمت
    های دیگری از ما آمادگی آن را پیدا می کنند که رها شوند. این فرایند برخی اوقات در آرامش صورت گرفته وبعضی
    اوقات موجب ترس مان می گردد. این واقعیت که مشکل خاصی با یک بارکارکردن دوازده قدم و یا چندین بار
    صحبت با راهنما حل نمی شود, بدین معنا نیست که ما پیشرفت نکرده ایم. بخشی از تجاربی که بسیاری از ما
    دربهبودی مشترک داریم این است که درطی کارکردن قدم ها و یا طی خواب دیدن, دوباره و دوباره به صحنۀ جنایت
    باز می گردیم. هرقدمی که کارمی کنیم بخشی از خودمان را به ما بازمی گرداند و کمی از با ر پشیمانی, شرم و
    ترس مان می کاهد. ما بعضی از چیزهایی را که راجع به خودمان باور داشتیم رها نموده و چیزهای دیگری را
    درخودمان میابیم. به بعضی چیزها که زمانی گرامی می داشتیم بازگشته و می بینیم که آیا مناسب شرایط امروزمان
    هستند یا خیر. تغییراتی که درما رخ می دهد می تواند شگفت انگیز باشد.
    کتاب پاک زیستن بخش ارتباط با خودمان

    پاسخ
  2. مسئول نشریات وعده

    درک ما از قدم ها عمیق تر می شود ، و ما امکاناتی را که قدم ها در زندگی برای مان فراهم می‌آورند را بهتر تشخیص می دهیم .  هر قدر بیشتر اعتماد کنیم ، چشمانمان باز تر خواهد شد.  دیگر تمام تمرکز ما بر روی نقاط ضعف‌مان نخواهد بود و بیشتر توجه ما به داشته هایمان و  امیدی که به خود داریم ، معطوف خواهد شد.
    ( پاک زیستن ص ۲۶۰) 

    پاسخ

نظر بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *