معتادان گمنام منطقه یک ایران 

خشم

خشم چیست؟

خشم

اینکـه امـروز تـا حـد زیـادی میتوانیـم احساسات خودمـان را درک و کنتـرل نماییـم بـی تردیـد از مهمتریـن هدایـای حضــور در برنامـه دوازده قدمیسـت، در همـان بــدو ورودمــان بــه برنامــه بــه مــا پیشنهاد میشود کــه احساسات شـخصیمان را ببینیـم و تــا آنجـا کـه میتوانیـم در موردشان مشارکت کنیـم. ابــراز احساسات تــا حـد زیــادی مـا را از فشار عصبی ناشـی از سانسور و کتمــان آنهــا مصــون میــدارد و بــی تردیــد از مهمتریــن اقدامــات در جهــت خودشناسـی اســت.

بـی تردیـد خشـم یکـی از رایـج تریـن احساساتیســت کــه مثــل هــر ویژگــی دیگــری هــم میتوانــد ســازنده باشــد و هــم مخــرب و نــا کارآمــد. نکتــه اینجاســت کــه مــا مجــاز بــه احســاس خشــم هســتیم ولــی بــرای (ابــراز خشــم) محدودیتهــای داریــم کــه اگــر آنهــا را در نظــر نگیریــم میتوانــد بــرای آرامــش خــود و اطرافیانمــان دردســر سـاز شـود. خشـم زمانـی نقـص آلـود و ویرانگـر اسـت کـه بگونـه ای ابـراز شـود کــه باعــث دشــمنی، ناکامــی، رنجــش و تمایـل بـه انتقـام طـرف مقابلمان گـردد. اولیـن پیشـنهاد برنامـه ایـن اسـت کـه خشـم خـود را انـکار نکنیـم و ظهـور آن را بـه رسـمیت بشناسـیم، امـا اینکـه بـه هـر شـکلی مجـاز بـه ابـراز احساسـات از جملـه فـوران خشـم باشـیم در واقـع یــک خطــر ادراکــی نســبت بــه اصــول برنامـه سـت.

بــه نظــر میرســد کــه مــا دو راه پیــش رو داریـم: یـا تبعیـت از شـیوه شـناخته شــده و ناکارآمــد بیمــاری یــا بــکار گیــری اصــول روحانــی برنامــه و بــه نمایـش گذاشـتن بهبـودی. اینکـه خـود را مجازبـه طغیـان خشـم بدانیـم و آن را بـه بدتریـن شـکل نشـان دهیـم قطعـا فرمــان بیمــاری و رفتــار اعتیادیســت.

برنامــه بــه مــا پیشــنهاد میکنــد :

عاقبـت اندیـش و روشـن بیـن باشـیم و سـعی کنیـم قبـل از فـوران احساسـات راجــع بــه آن صحبــت کنیــم. بــه نظــر مــن بهتــر اســت بــه طــرف مقابلمــان بگوییــم کــه خشــمگین هســتیم و دلیــل خشــم مان چیســت؟ اینکــه بتوانیـم دربـاره خشـم مان گفتگـو کنیـم باعــث میشــود تــا حــد زیــادی شــدت آنــرا کاهــش دهیــم. مــا همــواره بایــد از خودمــان بپرســیم کــه آیــا شــدت خشــم مان در ایــن لحظــه بــا دلیــل آن هماهنگــی دارد؟! جالــب اســت کــه در اکثــر مواقــع ایــن گونــه نیســت و مــا (موضــوع خشــم) را بزرگتــر از آنچــه واقعــا هســت کــرده ایــم، ایــن البتــه طبیعـت بیمـاری ماسـت بنابرایـن بهتـر اســت قبــل از اینکــه واکنــش شــدیدی نشــان بدهیــم چنــد لحظــه ای از خــود مراقبــت کنیــم.

تجربـه بـه مـا ثابـت کـرده، معمـولا بعـد از چنـد دقیقـه شـدت خشـم بـا کاهـش چشــمگیری مواجــه میشــود، کافــی اسـت بـه اولیـن فکرمـان اعتمـاد نکنیم و جلــوی اولیــن واکنشــمان را بگیریــم… اینکــه خشــم مان را بــدون اینکــه ابــراز کنیــم بــا خــود حمــل نماییــم مصــداق نارنجکــی ســت کــه هــر لحظــه امــکان دارد ضامنــش کشــیده شــود، یــاد میگیریــم کــه اگــر نتوانیــم خشــم مان را بـه درسـتی نشـان دهیـم حداقـل در مـورد آن بطـور مشـخص بـا راهنمایمـان گفتگــو کنیــم و حتــی گاهــی بــا مشــارکت آن در یــک جلســه بهبــودی تـا حـد زیـادی از شـدتش بکاهیـم.

مـا بـه ایـن بـاور میرسـیم کـه خشـم یـک واقعیـت انـکار ناپذیـر اسـت کـه میتواند در هـر مقطـع پاکـی و بهبـودی خـود را متجلـی کنـد. تمرکـز بـر روی دوازده قدم و پذیــرش ایــن نکتــه کــه مــا مجــاز بــه ابــراز احساســاتمان هــر طــور کــه میخواهیـم نیسـتیم کمـک میکنـد کـه تـا حـد زیـادی خشـم مان را مهـار کـرده و آن را بــه عنــوان یــک ( ویژگــی) در خدمــت خــود در آوریــم…
رامین از ساری

درباره نویسنده

مطالب مرتبط

3 نظر

  1. vaadeh.ir

    مثلث خود مشغولی

    وقتی به دنیا می آیم ، فقط از خودمان آگاهیم و خود را تمام جهان می دانیم . درک ما از اطراف ، فقط چیزی در حد نیاز های اصلی مان می باشد که اگر برآورده شوند ، کاملا راضی می شویم . به تدریج که آگاهی ما فزونی می یابد ، متوجه وجود دنیایی ، خارج از خودمان می گردیم : آدم ها ، مکان ها و چیز هایی که احتیاجات ما را برآورده می کنند . در این مرحله ، ما از گوناگونی و تفاوت ها آگاه میشویم که در نهایت ، در ما ، ایجاد سلیقه و ترجیح می کند . ما یاد می گیریم که ، بخواهیم و انتخاب کنیم . این بار ، ما نقطه مرکزی و محور جهانی شده ایم که دائما در حال بزرگتر شدن است و انتظار داریم که احتیاجات و خواسته هایمان ، تواما برایمان مهیا و برآورده گردد . منبع خوشنودی و رضایت ما ، از شکل نیازها و خواسته های غریزی مان که به گونه ای معجزه آسا در کودکی ارضا می شد ، در آمده و تبدیل به ارضای هوس ها و خواسته های جدید ما می گردد .

    اغلب کودکان ، به تدریج به این حقیقت پی می برند که دنیای خارج ، قادر نیست که تمامی احتیاجات و خواسته های آنان را برآورده سازد و بدین جهات ، خودشان با کوشش کردن ، شروع به تکمیا و بهتر نمودن چیزهایی که بدانها داده شده ، می کنند . به تدریج که وابستگی به آدم ها ، مکان ها و چیز های دیگر کاهش می یابد ، نوجوانان ، اتکا به خود را فرا می گیرند . خودکفایی آنان ، افزایش می یابد و می آموزند که خوشحالی و رضایت آنها از درون خودشان سرچشمه می گیرد و با گذشت زمان ، عواطف آنها رشد می کند و توانایی ها و نقاط ضعف و محدوودیت های خود را پذیرا می شوند . معمولا ، زمانی فرا می رسد که آن ها برای برآورده شدن آن دسته از احتیاجاتشان که از عهده خودشان بر نمی آید ، خواستار کمک از نیرویی برتر می گردند . برای اغلب مردم ، بزرگتر شدن و رشد ، یک امر طبیعی است .

    ما معتادان ، در نیمه راه گیر می کنیم و به نظر میرسد که هرگز از مرحله خود مشغولی کودکی ، کاملا گذر نمی کنیم . اصولا ، مثل آن است که ما نمی توانیم مانند بقیه به خودکفایی برسیم . ما همان طور ، متکی به دنیای اطرافمان باقی مانده و از پذیرفتن اینکه همه چیز به ما داده نمی شود ، امتناع می کنیم . ما خود مشغول می شویم و احتیاجات و خواسته هایمان از دیگران ، مبدل به تحمیا و عصیان می گردد و بجایی می رسیم که سرخوشی و رضایت برای ما غیر ممکن می گردد . آدم ها ، مکان ها و چیزها ، دیگر نمی توانند خلا درونی ما را پر کنند و به همین دلیل ، ما با رنجش ، عصبانیت و ترس عکس اللعمل نشان می دهیم .

    رنجش ، عصبانیت و ترس ، مثلث خود مشغولی را به وجود می آورند . تمام نواقص اخلاقی ، بر اساس این سه واکنش شکی می گیرد . خود مشغولی ، سر منشاء عدم سلامت عقل ما است .

    رنجش ، واکنش اغلب ما در برابر گذشته مان است . از این طریق ما دوباره به گذشته بازگشته و در آن زندگی می کنیم .

    از سوی دیگر عصبانیت ، از طریق رو در رویی اغلب ما با زمان حال و واکنشی به منظور انکار واقعیات می باشد .

    ترس ، احساسی است که وقتی ما به آینده مان فکر می کنیم ، دچار آن می شویم که به عبارت دیگر ، واکنش ما در مقابل ناشناخته ها و احساس نگرانی از به وقوع نپیوستن رویاهایمان می باشد .

    هر سه این احساسات ، عوارض خود شمغولی می باشند . این واکنش ها در مقابل آدم ها ، مکان ها ، و وقایع (حال ، گذشته ، آینده ) ، زمانی ظاهر می شوند که انتظارات ما از آنها ، براورد نشده باشد .

    در معتادان گمنام ، به ما طریقی جدید برای زندگی و ابزاری نو ارائه می شود که همان قدم های دوازده گانه می باشند که ما به بهترین نوع ممکن ، آنها را کار می کنیم . اکر ما پاک بمانیم و یاد بگیریم که این اصول را در تمام امور خود به اجرا در آوریم ، یک معجزه به وقوع پیوسته است . ما از مصرف مواد مخدر ، اعتیادمان و خود مشغولی ، رهایی پیدا میکنیم . پذیرش ، جایگزین رنجش ، عشق جایگزین عصبانیت و ایمان ، جایگزین ترس می شود .

    ما دچار نوعی بیماری هستیم که در انتها ، ما را مجبور به کمک خواستن می کند . خوش اقبالی در آن است که برای ما فقط یک راه وجود دارد ، آخرین فرصت : ما باید مثلث خود مشغولی را متلاشی کنیم . ما باید یا رشد کنیم و یا خواهیم مرد .

    واکنش ما در مقابل مردم ، مکان ها و یا چیزها ، به این گونه است :

    —-++++ منفی——-> مثبت+++++++
    گذشته— رنجش——> پذیرش++++++
    حال—– عصبانیت—-> عشق+++++++
    آینده—- ترس——-> ایمان+++++++

    پاسخ
  2. نشریات وعده

    پیدا کردن روشی دوستانه برای حل و فصل اختلاف نظرها و یا اختلاف تجارب در NA ابزاری را دراختیارمان
    می گذارد که بواسطۀ آن بتوانیم در مابقی زندگی مان, بطور متفاوتی مشکلات مشابه را حل و فصل کنیم. در این
    فرایند یادمی گیریم که ارتباطات در قلب بخشیدن نهفته است. ممکن است رنجشی را که می توان با یک گفتگوی ساده
    ازمیان برداشت, برای سالهای متمادی حمل کنیم. مقابله با شرایط ناراحت کننده با عملکردی دوستانه نشان دهندۀ بلوغ
    و نزاکت ماست. پاداشی که از رها نمودن خشم و رنجش نسیب مان می گردد رسیدن به بلوغ عاطفی است.
    کتاب پاک زیستن، قسمت اصول, تمرین و نگرش

    پاسخ
  3. مسئول نشریات وعده

    مثلث ترس ،خشم و رنجش،
    ما را مثل یک قفس آهنین در
    بر می گیرد و پادزهر آن ارتباط
    با دیگران است..!!!

    📚پاک زیستن /ص ۱۹۶

    پاسخ

نظر بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *