با سلام
اسم من ماریا و یک معتاد هستم.
اول بگویم مجله وعده را دوست دارم و از مطالب آن لذت میبرم. سادگی، مختصر و مفید بودنش مرا یاد تصاویری از گذشته های دور انجمن که در کتاب معجزات به وقوع میپیوندد به چاپ رسید،میاندازد.
سادگی سمبل برنامه ماست و این سادگی قدرت خارق العاده ای دارد و نجات دهنده است .
الان که این نامه را مینویسم حدود ۱۴ سال است که پاکم و عضو انجمن معتادان گمنام ایران هستم.
از ۳ ماه پاکیم تمایل به خدمت در این انجمن را داشتم و خدمت را شروع کردم. اگر بگویم با فراز و نشیب هایی روبه رو شدم که اگر از قبل میدانستم کاندید برای خدمت نمیشدم بس بیراه نگفتم. من درگروه منشی شدم و احساس میکردم رییس هستم. اگر کسی از من اطاعت نمی کرد به هم میریختم و عصبانی میشدم و گروه را متهم به قدر نشناسی میکردم. من خودم هم نمیدانستم چه میگویم روزها گذشت و من کمی تعادل پیدا کردم. تازه فهمیدم تمایل فقط کافی نیست. توانایی لازمه قبول خدمت بود من آن روزها منظور توانایی را خیلی ساده و سرسری درک میکردم.
فکر من همیشه به من میگفت تو میتونی.تو از همه بهتری و زرنگ تری و این خنده دار ترین افکار من بود ولی جریان توانایی چیز دیگری بود. مثلا توانایی پاسخ گویی به گروه با تواضع و فروتنی،توانایی قبول اشتباه و اقرار اشتباه،توانایی مشورت گرفتن ودرخواست کمک. توانایی هزینه کردن غرور،خودمحوری، ترس،تایید طلبی و خشم. برای رعایت سنت ۵ و برقرای صلح آرامش در گروه، این توانایی به نظر آسان میآمد ولی در عمل خیلی سخت بود. رفته رفته با درک و اجرای قدمها این توانایی شکل و فرم دیگری پیدا کرد. یک جورایی صداقت معنی عمیق تری برایم داشت. تازه فهمیدم نکته بسیار مهم برنامه عملی بودن آن است.
فروتنی از واژه خارج شد و به عمل در آمد. انگاه تازه فهمیدم وقت فراخوان خدمتی، داشتن تمایل و توانایی کافیاست یعنی چه و دقیقا منظور توانایی چیه و من باید کدام قسمت خودم را صادقانه بررسی کنم؟
رفته رفته خدمت کردن تبدیل به عادت شد. انگار وقتی خدمت نمیکردم یک چیزی کم بود. این تعادلم را به هم زد مرا دچار افراط و تفریط کرده بود. در عین ناباوری و یک نیمچه شوک دیدم خدمت کردن زندگیام را آشفته کرده است.درست مثل اعتیاد یک چیزی انگار سر جاش نیست و من دقیقا نمی دانستم که آن چیست. من رنجش های زیادی داشتم و حتی خشم های فرو خورده ای که یک باره سر باز میکرد و آرامش تقریبا از بین رفته بود و من برای بار دیگر به آخر خط رسیدم .
وقتی خدمتی را میخواهم قبول کنم اول از خودم میپرسم آیا تمایل کافی دارم؟ آیا تمایلم ریشه در نیت خیر دارد؟ آیا توانایی کافی برای آن خدمت را دارم؟تاثیر خدمت در زندگیم بسیار ارزشمند بود و امروز آرامشم را مدیون همان فراز و نشیب ها هستم.
وقتی خدمتی را میخواهم قبول کنم اول از خودم میپرسم آیا تمایل کافی دارم؟ آیا تمایلم ریشه در نیت خیر دارد؟ آیا توانایی کافی برای آن خدمت را دارم؟ اینجا باید برای پاسخ به این سوالات به طرز بی رحمانه با خودم صادق باشم. این چند تا سوال ساده تاثیر مهمی در روند خدمتم دارد. خدمت کردن شیرین ترین لحظات بهبودیام را شکل می دهد. مفید بودن نا امیدی و یاس را از من دور می کند. گاهی فکر می کنم چطور میشود که یک صحبت ساده پشت جلسه با معتادی که میخواهد درددل کند آنقدر خودم را سرحال میکند من فقط به درد دلش گوش دادم و یا کمی برایش صحبت کردم اما در درونم اتفاقی رخ می دهد که کلمات نمیتوانند آن را وصف کنند. چیزی شبیه رهایی و آزادی را تجربه میکنم. خدمت مرا از خودخواهانه زیستن دور میکند. قدر شناسی، از خود گذشتگی، عشق بلاشرط و شفقت دست آورد های خدمت است و من فقط خودم و خدایم می داند چقدر اینها را کم دارم. خدمت بهترین فرصت را به من داد تا نواقصم را بشناسم و قدم هفتم را عملی کنم. من امروز معتقدم شکل و فرم خدمت میتواند تغییر کند اما شالوده و ماهیتش هرگز تغییر پذیر نیست.
به قول کتاب، خدمت یعنی انجام کار درست از راه درست و با نیت خیر خواهانه. من تمامیتم را در انجمن مدیون کسانی هستم که با نیت خیر خدمت کردند و من فقط یک راه برای سپاسگزاری از آنها دارم و آن خدمت با روحیه خیر خواهی است. من هنوز هم در طول روز بخشی از وقتم را به خدمت در انجمن اختصاص میدهم. بخش خوبم را بخش آرامم را و خلاصه هر چه میگذرد من خودم را مدیون تر میدانم.
در پایان از صمیم قلبم برای همه معتادان در حال عذاب آرزوی روزی را دارم که پیام انجمن معتادان گمنام را با زبان و فرهنگ خودشان دریافت کنند و این هم مستلزم تلاش و خدمات دسته جمعی همه ماست.
به قول کتاب پاک زیستن انجمن معتادان گمنام خدمت میتواند باز کردن در برای فردی دیگر باشد یا نگهداری از عضوی از برنامه که آخرین روزهای عمرش را سپری میکند. امیدواریم و دعا میکنیم که خدماتمان موثر باشد و پیام رهای بخش انجمن معتادان گمنام بتواند به گوش همه معتادان برسد قبل از اینکه بیماری اعتیاد و مواد مخدر جانشان را گرفته باشید.
خدمت کردن ما را از خودمان بیرون آورده و برروی هدفی والاتر متمرکز می نماید. خدمت می تواند
تسکینِ فوق العاده ای باشد – ما از خودمحوری مان که در اعماقِ بیماریِ اعتیاد قراردارد، تسکینِ
موقت میابیم. اینکه بتوانیم بارِ خودمشغولیِ خویش را زمین بگذاریم و برروی اصول تمرکز کنیم،
خود یک هدیه است.
اصول راهنما روح سنتهایمان
بخش سنت دوازده درخدمت
سلام