معتادان گمنام منطقه یک ایران 

حال و هوای بهبودی در تایلند

حال و هوای بهبودی در تایلند

اســم مــن نَــت اســت ویــک معتــاد از چانگمــی تایلنــد، هســتم. زمــان مصــرف تـو لس آنجلـس و کالیفرنیـا بـودم و بـا ایـن اوصــاف همیشــه اینجــا نبــوده‌ام. در ســیزده سـال مصـرف مـدام قطع مصـرف و بازگشـت دوبـاره بـه مصـرف داشـتم. انگارمی خواسـتم توانایــی خــودم را بــرای تــرک هــای مکــرر امتحــان کنــم کــه همــه اش بــا شکســت مواجـه مـی شـد چـرا کـه ترک هـام خیلـی طـول نمـی کشـید.

تـرک هـای خودمحورانه مــرا در توهــم خــوب شــدن مــی بــرد کــه البتــه کاذب بــودـ و ســپس زندگــی خیلــی زود کسـل کننـده مـی شـد و محصولـی جـز مصــرف دوبــاره برایــم نداشــت.
تــا اینکــه بــه شــدت از مــواد متنفــر شــدم، نــه تنهــا از مــواد بلکــه از خــودم هــم بیــزار بـودم. مـواد دیگـر جـواب نمـی داد و حتـی جــرات خــاص کــردن خــودم از زندگــی را هـم نداشـتم. و بـا خـود گفتـم باشـه! زنـده مـی مانـم. “با اینکـه انجمـن معتـادان گمنام در محـدوده لس آنجلـس شـروع بـه فعالیـت کـرده بـود, مـن در آن زمـان هیچ چیـزی در مـورد معتـادان گمنـام نمـی دانسـتم. مـواد مصـرف نمـی کـردم ولـی فقـط زنـده بـودم, احسـاس نفـرت مـرا نسـبت بـه همـه چیـز بـی تفـاوت کـرده بـود و انـگار مثـل آدم بـی روحــی بــودم کــه از درون رو بــه نابــودی بـود.

جسـمم پـاک بـود امـا دردهـای عمیـق روحـی و روانـی در مـن وجـود داشـت. مـی خواســتم فــرار کنــم و خــودم را گــم و گــور کنـم کـه بـه تایلنـد نقـل مـکان کـردم و در آنجـا بـود کـه معتـادان گمنـام را پیـدا کردم.
بـا همـه شـک و تردیـد هر بـاز بـه جلسـه رفتـن ادامـه مـی دادم. زیـرا هربـار بعـد از جلسـه نســبت بــه قبــل جلســه احســاس بهتــری را تجربــه مــی کــردم واز شــدت دردهایــم کاســته مــی شــد. روزهــا بــه هفته هــا و هفته هـا بـه مـاه هـا تبدیـل شـد، تـا اینکـه متوجـه شـدم کسـی هسـت کـه مـی توانـدً مـرا درک کنـد و فهمیـدم کـه مـن هم واقعـا عضــوی از معتــادان گمنــام هســتم. مســیر بهبــودی آســان نبــود،

افکارمــان را یک‌‌شــبه نمـی توانیـم تغییـر بدهیم. افـکار اعتیـادی ام قدرتمنـد بـود, امـا دیگـر لازم نبودکـه ایـن مسـیر را بـه تنهایـی طـی کنـم.
NA در جایــی کــه زندگــی مــی کنــم بــه صـورت گسـترده شـناخته شـده نیسـت. بـا اینکــه جلســات هســت, ولــی معتــاد بــودن لکـه ننـگ بزرگی اسـت کـه حتی درخواسـت کمـک, بـه خصـوص بـرای بانـوان را دشـوار مــی کنــد. حضــور یــک خانــم تایلنــدی در ً جلسـات NA در آنجـا کـم هسـت. امـا قلبـا مـی دانـم هنـوز بسـیاری مثـل مـن در بیرون برنامـه در عـذاب هسـتند.

شـرکت در اولیـن همایـش فرامنطقه ای آسـیا اقیانوسـیه انجمن معتـادان گمنـام در کاتمانـدو نپـال تجربـه‌ای شــگفت انگیــز بــود. همایــش بازشناســی ویــژه‌ای بــه مــا بانــوان اختصــاص داده شــد و گردهمآیـی فرامنطقـه ای آسـیا و اقیانوسـیه خوش‌آمد و اسـتقبال دوسـتانه ای از مـا کـرد.ایـن یـک برنامـه بهبـودی بـرای همـه اسـت,
بــدون در نظــر گرفتــن هویــت جنســیتی اعضـا. عمیقـا ً امیـدوارم کـه یـک روز جامعـه NA در تایلنــد پــر از بانــوان تایلنــدی باشــد و آنهــا ماننــد مــا بــا احســاس امنیــت بــه معتـادان گمنـام بپیوندنـد.
در زمــان مصــرف در شــهری زندگــی مــی کــردم کــه در هفتــه صدهــا جلســه برگــزار مــی شــد. امــا مــن هرگــز بــه آن جلســات نمـی رفتـم. حـاال کـه اینجـا هسـتم تعـداد جلســات و منابــع تایلنــدی محــدود اســت و کافـی نیسـت. اینکـه امـروز مـن بـا توانایـی تسـلط بـه دو زبـان و تمایـل بـه خدمـت در اینجـا هسـتم، طرح و نقشـه ای از چیـزی برتر از مـن بـوده کـه بایـد بـاورش کنـم.

حقیقتـا فقــط بــا ایثــار ،آن چیــزی کــه داریــم را می توانیم حفظ کنیم.
نَت. الف از چانگمای, تایلند
ترجمـه از خبرنامـه فرامنطقـه ای آسـیا و اقیانوسـیه

درباره نویسنده

مطالب مرتبط

2 نظر

  1. مسئول نشریات وعده

    زمانی که در آغوش NA برلی اولین بار تسلیم می شویم، پیوند خاصی بین معتاد در حال عذاب و انجمن حاصل می شود. از همان ابتدا در می یابیم که NA طناب نجات و شاهرگی حیاتی برای ماست. اما اگر وسیله دیگری ما را به ساحل نجات برساند، ممکن است این مسئله را به وضوح تشخیص ندهیم. در ضمن ممکن است مستاصل شویم اگر لازم باشد به تازه واردی بیاموزیم که NA یک برنامه مراقبت بعد از درمان، یا خدمات پس از سم زدایی نیست. بلکه افراد در اینجا پاک می شوند و پاک می مانند.
    پاک زیستن

    پاسخ

نظر بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *