معتادان گمنام منطقه یک ایران 

توهم اعتماد به نفس

توهم اعتماد به نفس

توهم اعتماد به نفس | سلام؛ اوایل وقتی وارد برنامه شدم، همیشه حسرت چیزی را داشتم.

اعتماد به نفس کاذب با مصرف مواد

با خود می‌گفتم : قبول مصرف مواد چیز خوبی نیست اما خاطراتی که از گرفتن اعتماد به نفس و انرژی به واسطه مصرف داشتم، مرا گاهی اوقات (که غالباً حاصل مقایسه بود) دچار حالتی از کمبود و عدم اعتماد به نفس می‌کرد. خصوصا به واسطه شغلم که هم توان فیزیکی و هم فکری و سخنوری را می‌طلبید، می‌گفتم: «اگر می‌شد که مصرف کنم چه موفقیت‌هایی برایم اتفاق می افتاد…» اما حیف که به خاطر بیماری اعتیاد توان دوباره مصرف کردن و آن همه دربه‌دری را ندارم.

باور غلط و کاذب

یک روز در مسیر برگشت از شهرستان با خودروی شخصی‌ام بودم. یک سرباز که قصد آمدن به تهران داشت را در مسیر سوار کردم. چون خودمون دو نفر بودیم زیاد صحبت کردیم. می‌گفت شاعر و خواننده رپ است. بعد از کلی صحبت گفت: می‌خواد قطعه‌ای که خودش نوشته و تنظیم کرده رو برام بخونه. خوند. قشنگ خوند. اما چند دقیقه بعد گفت: «الان حالم اونی که باید باشه نیست». خلاصه سر صحبت رو باز کرد و گفت: «بذار یه سیگاری بچاقم. بعد می‌خونم اونوقت می‌بینی چه طوری می‌خونم.»

برای بنزین زدن مجبور به توقف شدم. اون دوستمون هم پیاده شد و چند دقیقه‌ای پیداش نبود. وقتی نشست گفت: «می‌خوام دوباره برات بخونم»، که فهمیدم احتمالا یک کاری کرده. منم با دقت بیشتری بهش گوش دادم. زیر چشمی هم نگاهش می‌کردم. وقتی تموم شد دیدم فرقی با دفعه قبلش نداشت. هرچند وقتی تموم شد خودش سرشو بالا گرفت و با یه دنیا توهم اعتماد به نفس گفت: «حالا دیدی.»

رفتم تو فکر. یاد یکی از سوالات قدم ها افتادم «از چه راه‌هایی، نداشتن سلامت عقل به من می‌گوید که چیزی خارج از خودم می‌تواند مرا کامل کند و مشکلاتم را حل نماید؟ مصرف مواد مخدر، قمار، سکس یا غذا خوردن؟ یا چیزهای دیگر؟»

توهم اعتماد به نفس

به این نتیجه رسیدم که خیلی اوقات عمل من به واسطه مصرف مواد، تغییر مشهود بیرونی نداشته. فقط از عملی که انجام می‌دادم لذت توهم‌آلود بیشتری می‌بردم. حتی خیلی اوقات که به واسطه مواد، توانایی انجام کار بیشتری را داشتم، در یک بازه زمانی کوتاه بوده. اگر مثلاً من با مصرف مواد قادر بودم ۲۴ ساعت بدون خستگی کار کنم، وقتی در یک مقطع بلندتر مثلاً یک هفته‌‌ای نگاه می‌کردم می‌دیدم یک جایی باید حالا ۲۴ ساعت و حتی بیشتر بیفتم و بخوابم. یعنی راندمان من در درازمدت فرقی نداشته. تازه آسیب‌های جسمی خودش هم به همراه داشته. من به عنوان یک انسان در طول ۲۴ ساعت نیاز به حدود ۸ ساعت خواب دارم.

احساسات غیر واقعی

حالا بماند که یکی از دلایل اصلی ادامه مصرف موادم، فرار از احساساتم و عدم توانایی روبه‌رو شدن و چگونگی برخورد با آن‌ها بود، که خدا رو شکر به کمک برنامه در حال رشد در این زمینه هستم. اما بعد از این خاطره از یکی از دست آویزهایی که به شکل مرموزی گاهی اوقات در من ریشه می‌دوانید رها شدم. امروز به واسطه حضور اصل مهربانی و تعهد در سخنرانی‌ها و کارهایم همان احساسی را دارم که با مصرف مواد در این شرایط داشتم. احساسی خوشایند و البته واقعی…
گمنام

درباره نویسنده

مطالب مرتبط

نظر بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *