معتادان گمنام منطقه یک ایران 

اینجا امن‌ترین چهاردیواری دنیاست

جلسه NA

اینجا امن‌ترین چهاردیواری دنیاست

بـا عـرض سلـام خدمت دوسـتان همـدردم. کســانی کــه بودنشــان دلیــل آرامــش و آسـایش امـروز مـن اسـت. بـا تمـام وجـود شـکرگزار نیـروی برتـرم هسـتم و بـرای این شــکرگزاری هــزاران دلیــل آشــکار دارم.
ً لحظــه‌ای کــه قــرار بــود بمیــرم دقیقــا خداونـد مثـل همیشـه دسـتانم را گرفـت و مهربانـی اش را بـه نمایش گذاشـت. دسـتم را گرفــت و بــا هدیــه‌ی بــا ارزش زندگــی دوبــاره، مــرا بــه ســمت جلســات انجمــن معتــادان گمنــام هدایــت کــرد.
پانـزده سـال تخریـب مصـرف مـواد مخدر و بیمـاری فعـال اعتیـاد بـرای مـن محصولـی جـز تنهایـی، یـاس، ناامیـدی، درد و مـرگ روحانـی نداشـت.

ده سـال ونـه مـاه پیـش زمــان آن رســید تــا معجــزه‌ی خداونــد شـامل حـال مـن و زندگـی‌ام شـود. بـا اولیـن حضـورم در جلسـات NA امنیـت را بـا تمـام وجـود حـس کـردم.

بـرای اولین بـار خـود را معتـاد معرفـی کـرده و بـه جای تحقیـر و توهیـن، تشـویق و حمایـت شـدم. اعضــا بــه جــای ســرزنش و طردکــردن تمـام سـعی خـود را کردنـد تـا مـرا جـذب کننـد.

پـس از مدتـی درد مشـترکی را بـا همدردانـم احسـاس کـردم، حتـی گذشـته‌ی آنهــا نیــز ماننــد گذشــته ی مــن بــود.
بــرای اولیــن بــار بــود کــه مــی‌دیــدم همه،بـا تمـام تـوان تلـاش مـی کننـد بـه مـن کمـک کننـد . آرام آرام ایــن احســاس در مــن شــکل گرفـت کـه “اینجا امن‌ترین چهاردیواری دنیاست بــرای مــن”

آمــدم، مانــدم و گـوش کـردم و تمـام سـعی خـودم را انجـام دادم تــا اصــول را بــه اجــرا بگــذارم.

چنــد سالیسـت کـه مـن هـم تمـام تـوان خـود را بـه کار بسـتم تـا عشـقی را کـه روزهـای اول در NA دریافــت کــردم از طریــق خدمـت در اختیـار یـک همـدرد تـازه وارد قـرار دهـم.نزدیـک بـه ده سـال اسـت کـه خداونـد مهربـان ایـن لیاقـت را به مـن داده اسـت کـه در فراینـد خدمـت باشـم.

امـروز خدمــت در NA هــزاران پاداش بــه مــن داده اسـت. اصولـی ماننـد تعهد، مسـئولیت‌پذیـری، آرامـش، نظـم و از همـه مهـم تـر خدمـت، بـزرگ‌تریـن ابـزار روحانـی بـرای پــاک مانــدن مــن بــوده‌اســت.
در تمــام ایــن مــدت عهــدی بــا خــود بسـته ام؛ اینکـه از طریـق خدمت شـرایطی را مهیـا کنـم تـا تـازه واردهـا نیـز همـان احساســی را کــه مــن در روز اول تجربــه کــردم، احســاس کننــد کــه “اینجا امن‌ترین چهاردیواری دنیاست”.

با تشکر – مجتبی س – حسن آباد

درباره نویسنده

مطالب مرتبط

5 نظر

  1. فتح الله

    بسیار عالی،،،دوست همدردم پاکيت بهت تبریک میگم ،،،،گوارای وجودت ،،، ایشالا طول پاکيت با طول عمرت یکی باشه

    پاسخ
  2. مسئول نشریات وعده

    ابتدا احساس میکردم شرکت در بیش از یک یا دو جلسه در هفته غیر ممکن است، این کار در برنامه پر مشغله من نمیگنجید. بعد ها پی بردم الویت های من ۱۸۰ درجه بر عکس شده است.

    پاسخ
  3. مسئول نشریات وعده

    خیلی از ما همیشه چشم مان به در است، تا بتوانیم مراقب تازه واردی باشیم که ممکن است همان احساس ” منحصر به فرد ” بودن را داشته باشد. در اکثر جوامع محلی NA هستند اعضائی که علیرقم این احساس انزوا در جلسات باقی مانده‌اند تا انجمنی بزرگ و متنوع پدیدار آید. به طور مثال حضور یک یا دو معتاد خیلی جوان در جلسه باعث می شود تا آن جلسه تبدیل شود به مکانی امن برای جوان بعدی که از در وارد خواهد شد، یا موارد فراوان دیگر.

    پاک زیستن

    پاسخ
  4. مسئول نشریات وعده

    اکثر ما سپاسگزار بودیم از اینکه واجد شرایط هستیم. ما می‌دانستیم که خیلی رنج کشیده‌ایم و دل‌مان می‌خواست که پذیرفته شویم. که همینطور هم شد. بار اولی که شروع به رفتن به جلسات کردیم توسط معتادان دیگری که آنجا بودند به گرمی پذیرفته شدیم. آنها شماره تلفن خودرا بما دادند و تشویق‌مان کردند که هر وقت می‌خواهیم به ایشان زنگ بزنیم. اما مهمترین چیزیکه پیدا کردیم احساس همسانی و تشابه بود. اعضای که درست مثل خود ما مصرف کننده بوده‌اند تجربه خود در مورد اینکه چگونه پاک شده‌اند را به مشارکت می‌گذاشتند. اعضای که خود نیز تنهایی و انزوا را تجربه کرده بودند مثل این بود که از روی غریزه می‌دانستند ما نیاز داریم تا کسی ما را با آغوشی گرم بپذیرند. به نظر می‌رسید که کل گروه بدون اینکه ما حرفی بزنیم می‌دانستند که ما به چه چیز نیاز داریم.
    کتاب راهنمای کارکرد قدم

    پاسخ

نظر بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *