معتادان گمنام منطقه یک ایران 

امروز قدرت براي من به معني داشتن حق انتخاب

امروز قدرت براي من به معني داشتن حق انتخاب

امروز قدرت براي من به معني داشتن حق انتخاب

اجبار:

هميشــه و در همــه حــال مــن در اختيــار نيرويــي قــوي و نابــود گــر بــودم، هــر كاري مــي‌كــردم يــا هــر فكــري داشــتم بــراي ارضــای ايــن نيــروي بســيار قــوي و مخــرب بــود.مــن عروســك خيمــه شــب بــازي ايـن نيـرو بـودم و بـراي سـير كـردن تمايـلات ايـن نيـرو هـر دسـتوري كه بــه مــن مــي‌داد بــي چــون و چــرا مجبــور بــه اجرايــش بــودم. ديگــر مــن نبــودم. بلكــه بازيچــه اي بــودم در دسـتان بيمـاري مهلـك و كشـنده‌ام. بـه هـر سـويي كـه مـي خواسـت مــرا مــي‌کشــید. بــه هــر كاري كــه دلـش مـي‌خواسـت مـن را وادار مـي‌كــرد. حتــي بــر خـلـاف ميــل و اراده و قوانيـن اخلاقـي ام. ديگـر اخـلاق و اصـول برايـم معنـا نداشـت و اصولـي كـه ايـن نيـرو بـراي مـن مـي‌نوشـت براي مـن اجرايـي بـود.

در يـك كلام مــن هيــچ حــق انتخابــي نداشــتم.حتــي بــراي يــك چيــز كوچــك. نداشــتن عقــل باعــث شــده بــود همــه ی قوانيــن زندگــي را زيــر پــا بگـذارم. بيمـاري مـن اولويـت اصلـي مــن بــود و مــن فقــط يــك حــق انتخـاب داشـتم و آن بـر آورده كـردن احتياجـات بيماريـم بـود و ديگـر هيچ حـق انتخابـي وجـود نداشـت. حتـي همسـر و فرزنـدم را از اولويـت اصلـي بـودن خـارج كـرده و بيمـاري ام را بـه آنهــا ترجيــح مــي‌دادم.

نا امیدی:

ديگــر از امتحــان راه‌هــاي مختلــف بــراي تــرك كــردن خســته شــده و كــم كــم داشــتم بــه ايــن بــاور مــي‌رســيدم كــه تنهــا راه باقــي مانــده هميـن اسـت كـه بايـد تـا آخـر عمرم ماننـد حيوانـي افسـارم دسـت بيماري‌ام باشـد و اجـازه بدهـم هـر جـا كـه بيمـاري خواسـت همـراه او باشـم. بـا اعتمـاد بـه فكـر بكـر خـودم فكـر ميكـردم مـي‌توانـم مشـكلات خـودم را حـل كنـم و هـر بـار كـه موفـق نمـي‌شـدم بـه تنهايـي بـه درمـان خـودم بپـردازم نااميـدي بـه سـراغ مـن مـي‌آمــد و بــا خــودم مــي گفتــم ديگــر نمـي‌توانـم.

امید (شناخت خداوند):

از خـدا بتـي سـاخته بـودم و فكـر ميكـردم خـدا تنهـا مواظـب رفتـار مـن اسـت هـر وقـت كار خوبـي بكنـم بـه مــن پــاداش مــي دهــد. و هــر وقــت كار بـدي كنـم مـرا عـذاب مـي‌دهـد. در آخـر وقتـي ديگـر خسـته و تنهـا شــده بــودم از خــداي خــودم كمــك خواســتم. صادقانــه و از تــه دل ازش خواسـتم بـه مـن كمـك كنـه. چـون هميشــه در حــال خــود خواهــي و خــود محــوري بــودم، اعتيــاد از مــن آدمـي تنهـا سـاخته بـود. بـدون اينكه بــاور داشــته باشــم خــداي مهربــان بـه در خواسـت مـن پاسـخ داد و مـن پيـام انجمـن را بسـيار سـاده و روشـن دريافـت كـردم.

رهایی:

مــن فكــر مــي كــردم تنهــا يــك مشـكل دارم و آن مصـرف مـواد مخدر اسـت. ولـي در واقـع اين چنيـن نبود، مشـكل اصلـي مـن افـكار و تفكـرات مــن بــود. مملــو از بيمــاري. بيمــاري‌ای بـه اسـم بيمـاري اعتيـاد. بعـد از وارد شــدن بــه  معتــادان گمنــام ديگــر تنهــا نبــودم .

وارد ســرزميني شــدم كــه پــر بــود از افــرادي مثــل خـود مـن. افـرادي كـه دوران كـوري و جهــل را مثــل مــن ســپري كــرده بودنـد. و در حـال حاضـر بـه واسـطه‌ی آشــنايي بــا انجمــن معتــادان گمنـام و رعايـت اصـول ايـن انجمـن بـه آزادي و رهايـي رسـيده انـد. آزادي بــه معنــاي نداشــتن اجبــار. آزادي بــه معنــاي داشــتن حــق انتخــاب بـراي درك حقايـق. آزادي بـه معنـي بررســي خــود ( كاركــرد ۱۲ قــدم ), آزادي يعنــي مشــورت كــردن بعــد تصميــم گرفتن( راهنمــا گرفتــن ). آزادي بــه معنــي برطــرف كــردن نواقـص خـود و شـناخت نيـروي برتـر( خداونــد )

رشد:

در ابتــدا تنهــا بــه فكــر ايــن بــودم كـه پـاك باشـم، ولـي بعـد از مدتـي شـركت در جلسـات متوجه شـدم من در اينجـا نمـی‌توانـم فقط پاک باشـم و بايـد كارهـاي ديگـري انجـام دهـم تــا هــر روز بهتــر از روز قبــل باشــم.
بـه روشـني ديـدم امـروز ديگر نسـبت بـه رفتـار گذشـته ام عاجـز هسـتم و نمــي‌توانــم همــان رفتــار گفتــار و عملكــرد گذشــته را داشــته باشــم. امـروز بايـد يـاد بگيـرم بهتـر زندگـي كنـم، بهتـر حـرف بزنـم، بهتـر عمـل كنـم و… همـه ايـن بهتـر هـا بـا چنـد عمــل ســاده قابــل دســتيابي اســت. حضــور مرتــب در جلســات، گرفتــن راهنمـا، مشـارکت صادقانـه و هميـن كارهـاي سـاده بـه مـن كمـك مي‌كند كـه هـر روز بهتـر از دیـروزم باشـم و بـه خـودم كمـك كنـم و يـا بـه قولي رشـد كنـم.

 

پیامی برای تازه واردین:

در بـاور مـن خـداي مهربـان آنقـدر بـزرگ و بخشـنده اسـت كـه اگـر از او كمـك بخواهيـم حتمـا كمـكان مــي‌كنــد . امــروز وجــود NA معجــزه خداونــد بـراي مـا معتـادان اسـت ، در واقـع اعضــاء قديمــي مــا همــان اثبــات ايــن معجــزه خداونــد هســتند، تنهـا بايـد بـاور داشـت كـه مـا مـي‌توانيــم .

شجاع معتاد

درباره نویسنده

مطالب مرتبط

4 نظر

  1. مسئول نشریات وعده

    عدم توانایی در قطع مصرف حتی با حداکثر اراده و خالص ترین خواسته به این حرف ما که می گوییم ” ما مطلقا حق انتخاب نداریم” صحه می گذارد، اما وقتی دیگر سعی نکنیم مصرفمان را توجیح کنیم، حق انتخاب پیدا خواهیم کرد.
    کتاب پایه

    پاسخ
  2. مسئول نشریات وعده

    علیرغم اتفاقاتی که دور و بر ما می افتند، ما می توانیم تشخیص دهیم کدام عادات فکری ما باعث برگشت مجدد ما به یک احساس مشخص می‌شوند. این احساسات می توانند مشابه باشند، تا زمانی که بر روی نامی بگذاریم مثل: ”هیجان” یا ”وحشت”. انتخاب چگونگی توصیف تجربه هایمان، به ما در انتخاب چگونگی تجربه زندگی حق انتخاب می دهد.

    پاک زیستن

    پاسخ
  3. ‍پینگ بک: فقط برای امروز - وعده - یک وعده هزاران پاداش معتادان گمنام-شماره 19-اردیبهشت 1399

نظر بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *