معتادان گمنام منطقه یک ایران 

الهامات تازه در حین خدمت

الهامات تازه در حین خدمت

سلام و درود خدمت همدردانم
امروز که این نامه را برای ماهنامه وعده می نویسم چند سالی هست که پیام NA را در زندان از بچه های H&I گرفتم و چند سالی هست که در این کمیته حضور دارم، و مشغول پیام رسانی هستم.
می خواهم پیامی را که در حین خدمت و توزیع آدرس جلسات در مراکز تجمع معتادان گرفتم را با همدردانم در میان بگذارم و مطمئن هستم کمک یک معتاد یه معتاد دیگر در آن شب اتفاق افتاد و برای من هم تجربه روحانی رقم خورد.
آری، الهامات تازه …
در اوج شلوغی و خستگی کاری روزانه در انتهای شب قرار داشتیم با چند نفر از دوستان که در کمیته H&I با هم خدمت می کردیم برای توزیع آدرس جلسات به حومه شهر برویم اما از چند روز قبل احساس و فکری را با خود حمل می کردم که دیگر بعد از این چند سال خدمت در NA باید همه چیز را رها کنم و بروم دنبال زندگی شخصی خودم. به خودم میگفتم تو دیگر خدمت هایت را کرده ای چند سالی است درگیر این موضوع هستی حتی گاها افکار معتادگونه با این شکل که برو و فضا را خالی کن تا کس دیگری بیاید خدمت کند به سراغم می آمد و مدام در فکرم به دنبال یک راه گریز می گشتم. تا کی میخواهی به این کار ادامه دهی چقدر جلسه؟ چقدر خدمت؟ چقدر آموزش؟ و …؟؟؟ آنقدر این افکار و احساسات در من قالب شده بود که ماهیت اعتیاد را داشتم فراموش می کردم. فراموش می کردم اعتیاد این دشمن زیرک زندگی به دنبال کوچک ترین روزنه ای برای دوری من از جلسات و کشتن من می گردد. با وجود موفقیت هایی که در دوران بهبودی، کار و زندگی ام پیدا کرده بودم در یک قدمی فریب خوردن از اعتیاد بودم تا آن شب که در جمعی از همدردانم که در مکانی نا مناسب تجمع کرده و در حال مصرف بودند، حضور یافتم. طبق روال شروع به استقبال از دوستان همدرد و پخش آدرس جلسات کردیم. در این حین با چند تن از دوستان همدرد همکلام شدم که ناگهان یکی از دوستان من را صدا کرد و از من خواست تا چند لحظه ای کنار آن ها بنشینم. زمانی که نزدیک شدم یکی از آن ها گفت این شخص را می بینی و با انگشت اشاره یکی از همدردانی که وضع و اوضاع خوبی نداشت به من نشان داد و گفت این بچه محل شماست! من با او سلام علیک کردم و دست او را فشردم و شروع به صحبت کردم. او با کمال تعجب از من پرسید تو کجا؟ اینجا کجا؟ برای چی این مسافت طولانی را طی کردی و به اینجا آمدی؟ من هم با لبخند به او نگاه کردم و گفتم به خاطر شما با وجود اینکه اشک در چشمانش بود و بغض در گلو داشت دستم را گرفت و گفت من پنج سال پاک بودم که غرور مرا فرا گرفت و فراموش کردم که بیماری اعتیاد دارم، فراموش کرده بودم که از کجا آمدم و دیگر به جلسات نرفتم. خدمت را کنار گذاشتم و سرانجام مصرف کردم. من زن دارم، خانه دارم، زندگی دارم، اما الان بیست روز از مصرفم می گذرد و هیچ کس از من خبری ندارد، خودم هم روی خانه رفتن را ندارم و شروع به گریستن کرد. چند لحظه ای او را در آغوش گرفتم. در آن لحظه حضور نیروی برتر را به شدت احساس کردم، پیام این دوست همدردم به قدری برای من تکان دهنده بود که گویی یکبار دیگر خداوند من را حمایت کرد و متوجه بیماری کشنده اعتیاد شدم. ناگهان گویی به چند سال پیش خودم برگشتم و دقیقا در مکانی مشابه احساسات مشابه این دوستم را داشتم. در بیابان های اطراف شهر پرسه می زدم در حالی که خانه و زندگی داشتم. به قدری تنها بودم که فقط آرزوی مرگ می کردم. آن شب یک بار دیگر پیام به من رسانده شد و احساساتی که سال ها فراموش شده بود بار دیگر در من تداعی شد. دقیقا انگار در آن لحظه من باید آنجا می بودم و آن پیام را دریافت می کردم. زمانی که پیام رسانی مان تمام شد و در راه برگشت بودیم آتش اشتیاق در من مجددا شعله ور شده بود و تمام وجودم پر از احساس شکر گزاری از خداوند بود. یک بار دیگر مصمم تر نسبت به گذشته تعهد خودم در خدمت به NA را تجدید کردم. در انتها می خواهم خبری خوب را با شما در میان بگذارم. امروز که این نامه را می نویسم همان دوستم که آن شب در حال مصرف بود هشت روز است که پاک است. آری این است محصول کمک یک معتاد به یک معتاد دیگر…

بازگشت به صفحه اصلی نسخه مهرماه

درباره نویسنده

مطالب مرتبط

7 نظر

  1. مسئول نشریات وعده

    ما گاه حتی پس از سال ها بودن در برنامه، در دام افکار سابق خود گرفتار میشویم . باید به خاطر داشته باشیم که رعایت اصول اولیه، برای حفظ بهبودی مهم است. ما لازم است از الگوهای فکری قدیم خود اجتناب کنیم و عقاید کهنه را کنار بگذاریم و همچنین مراقب گرایشی که به رکود داریم باشیم. ما نمیتوانیم بهای رکود را بپردازیم، زیرا بیماری ما در تمام مدت شبانه روز مشغول به کار است.
    کتاب پایه

    پاسخ
  2. نشریات وعده

    یاد گیری کمک به دیگران ، یکی از فوائد برنامه معتادان گمنام است . به کارگیری دوازده قدم ، به صورت قابل ملاحضه ای ما را از خواری و نومیدی بیرون آورده و وسیله دست نیروی برترمان می کند .
    به ما قابلیتی داده می شود که می توانیم در جایی که از دست هیچ کس دیگر ، کاری ساخته نیست ، به هم نوع معتاد خود کمک کنیم .
    این گونه اتفاقات را همه روزه در میان خود می بینیم . این تغییرات معجره آسا نمایانگر بیداری روحانی است . تجربه شخصی خود را در مورد چگونگی گذشته مان با دیگران در میان می گذاریم و با آن که وسوسه پند و اندرز دادن در ما شدید است ، اما می دانیم که در صورت انجام آن ، احترام خود را در میان تازه واردان از دست می دهیم . پند و اندرز ، پیام ما را تار و غبار آلود می کند ، پیامی که در ما تاثیر می گذارد ، یک پیام ساده و صادقانه بهبودی از اعتیاد است.
    قدم دوازدهم سوال ۱۶ : ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر

    پاسخ
  3. نشریات وعده

    درخدمت بودن ما را در درون خود آزاد می کند و در را بروی
    روحیۀ عشقی که ما را احاطه می کند, می گشاید. امید بدون قید و شرط را تجربه کرده و متوجه
    می شویم که برای بهبودی مان محدودیتی وجود ندارد.
    کتاب پاک زیستن

    پاسخ
  4. ‍پینگ بک: خدمت در معتادان گمنام - وعده - یک وعده هزاران پاداش معتادان گمنام-ویژه نامه-تیرماه98

  5. یحیی

    بعد از درودها
    یحیی هستم معتاد
    ب دو مورد راجب خدمت میخوام اشاره کنم
    با خون خودم لغزش در سن پاکی قابل توجه ایی و لغزش و خون تجربه کردم قبلا ب حتم شنیده بودم خونده بودمم اما ب قطع خوب نفهمیده بودم مثلا
    (پا شکسته در د شکستی استخوان میفهمه بقیه شاید درک و درکی نهایتا داشته باشند )
    اگه خدمت رو دسته بندی کنیم همه رو بشه۵۰ مورد و دیگه هیچی نیست
    غلطه خدمت گسترده نداره ۵۰ موارد بعلاوه مواردی که پیش میاد موجود
    بعلارتی ذهن ب موارد نبایستی محدود بشه واقعیت ندار.
    پی بردن ب این نگاه باز در جایی جان خودم و همدردی یا انسانی غیر همدرد رو … نمیره

    دوم. اگه قبل خدمت این احساس که فرصتی پیش آمده حالم ب احوالی بهتر تبدیل شه نه خدمت خوبی انجام میدی کاربردی باشه نه مبحث خدمت و اهمیتشو فهمیدی
    موفق باشید قربونتون برم

    پاسخ

نظر بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *