معتادان گمنام منطقه یک ایران 

ارجحیت اصول بر شخصیتها جهت حفظ من نه کوچک شمردن من!

ارجحیت اصول بر شخصیتها

ارجحیت اصول بر شخصیتها

جهت حفظ من

نه کوچک شمردن من!

چند وقتی بود که از شروع بهبودی ام میگذشت. روابط بسیار خوبی با انجمن معتادان گمنام، راهنمایم، دوستان بهبودی و کلاس قدم پیدا کرده بودم. راهنمایم فردی بسیار دوست داشتنی بود. توجهی که تاکنون کسی به احساسات و بیماری ام نداشت، او داشت.

مشوق همیشگی در پیشرفت هایم بود. یکی از تشویق های خوب و همیشگی او خدمت کردن در NA بود. به پیشنهادش و شوق درونی خود در گروه خانگی ام خدمت گرفتم. به عنوان منشی یکی از روزهای هفته در جلسه ای اداری مصمم بر ارائه پیشنهادی بودم. عده ای موافق و عده ای هم مخالف آن بودند. من هم تأثیرگذاری خود را بر آن پیشنهاد بیشتر میدیدم. هم پیشنهاد، پیشنهاد خوبی بود و هم گرداننده جلسه اداری راهنمایم بود. اما ماجرا آن طور که من گمان کرده بودم نشد. او شبیه کلاس های قدم نبود. در چشمان من مثل همیشه نگاه نمیکرد. من هم از او ناراحت شده و با قبول نشدن پیشنهادم در آن جلسه اداری به خانه برگشتم. در مسیر خانه با خود میگفتم: من که کاری نکردم اما او من را آنجا کوچک کرد. بعدها که با او صحبت کردم برایم از وجود سنت و اصولی گفت که اصول انجمن معتادن گمنام را بر شخصیت من در آن لحظه ارجحیت میداد. تا حدی در لابه لای صحبت هایش به خصوص زمانیکه از اهمیت اتحاد برایم میگفت، قانع شدم. اما با حمل کردن بخشی از ناراحتیم که هنوز مانده بود، در NA به دنبال درک بیشتری از این موضوع بودم. کم کم با مفهوم اصولی که انجمن از آن صحبت میکند آشنا شدم، به خدمات اعضای دیگر و شخصیت هایی که از قبل آنها را میشناختم نگاه میکردم. هم با دوستان بهبودی صحبت میکردم و هم خودم تحقیق میکردم. دیگر اعضا هم حرف راهنمایم را میزدند. منافع مشترک در اصل منافع شخصی ما را در بر میگیرد. توجه میکردم که انجمن معتادان گمنام به تمام باورهای ممکن از نیروی برتر اجازه مشارکت کردن میدهد.

هر پیشنهاد خوب و بدی در NA ارائه میشود، اما تصمیم گیرنده رأی وجدان گروه میباشد. صرف نظر از خوب یا بد بودن پیشنهادات، تمرکز بر پیشنهادات است نه پیشنهاد دهندگان. متوجه رفتاری ناخواسته از خود شدم که چرا پیام دوستان بهبودی را در جلسات بدون معرفی و اسم آنها یاداشت برداری و آرشیو میکردم. گمنامی دخیل شده در رفتار آنها قرار است نه من را از کسی برتر کند و نه اینکه کسی دیگر را از من برتر کند و سبب میشد آن حرص همیشگی که در خانه و مدرسه داشتم تا کسی از من برتر نباشد را از من بگیرد.

بله! انگار واقعا قرار است من و  دیگران دقیقا بابت همین چیزی که هستیم دوست داشته شویم. قدرت زیبای انجمن معتادان گمنام این است که همگی ما، همیشه، صرف نظر از شخصیتهای متفاوتی که داریم با وحدت محکمی،درکنار یکدیگر باشیم. به جای خودرأیی، از نیروی برتر راهنمایی بگیریم. به NA احساس تعلق داشته باشیم و به نیازهای دیگران اولویت دهیم. در ادامه متوجه شدم که خدمت در NA یک جایگاه خصوصی نیست، بلکه مسئولیتی دسته جمعی توسط تمامی اعضا است. هیچ جایگاهی در NA برای انزوا وجود ندارد. هیچ جایگاه و سکوی برتری برای یک نفر وجود ندارد.

جلوگیری از تأییدطلبی ام که روزی به سختی جلوی آن را میگرفتم تنها با جار نزدن کارهای مؤثرم بواسطه رعایت گمنامی آسان شده بود. هماهنگ شدنم با ساز وکار NA سبب شد ناراحتی باقیمانده از راهنمایم از بین برود. من به دلیل عدم آگاهی آن روزها از او رنجش گرفته بودم. رفتار او در آن جلسه اداری برای حفظ و بقای من و افرادی به مانند من بود. قرار نیست چون من رهجوی او بودم من را جدای از دیگران بداند. اصول انجمن معتادن گمنام برای محترم شمردن تمامی اعضاست نه یک نفر.

تمرین این اصول کمکم کرده است که فردی شخصیت پرداز نباشم. در پیگیری اهداف خود تمرکزم بر روند رو به جلوی کارهایم باشد. از حاشیه های متعاقب شخصیت پردازی دور و فردی مرکزگرا شده ام. نبود رفتاری سلیقه ای در اجرای این اصول در NA برایم همیشه یادآور این است که آن چیزی که قانون است خوب  است، نه لزوما آن چیزی که خوب است قانون باشد.

درباره نویسنده

مطالب مرتبط

4 نظر

  1. نشریات وعده

    ترجیح اصول برشخصیت ها، از ما درمقابلِ نقائصِ شخصیتیِ خودمان محافظت می کند و با وجودیکه
    ممکن است طول بکشد تا برطبق فرایند کارکرده و بدان اعتماد نماییم، همچنانکه دربهبودی رشد
    می کنیم، یادمی گیریم که مجبور نیستیم شخصیت خودمان را کوچک تر کنیم و در واقع، تجربۀ تفاوتها
    و چالش ها با یکدیگر، باعث می شود یاد بگیریم اصول را تمرین کنیم. وقتی پیامی را از عضوی که
    با او مشکل داریم می شنویم، یا می بینیم که بهبودی درزندگیِ کسی که هیچ امیدی برایش نداشتیم،
    کار کرده است، شروع می کنیم به درکِ این موضوع که روشن فکری فقط به ما کمک نمی کند که
    دیگران را تحمل کنیم، بلکه توانایی مان را برای داشتنِ امید نیز گسترده تر می نماید. وقتی می بینیم
    که محدودیت های نگرش مان با محدودیت های آنچه که امکان دارد، یکی نیستند، ایمان مان شکوفا
    می گردد. آموختنِ اینکه در جلساتِ بهبودی و خدماتی به یکدیگر گوش فرا دهیم، به تمرین نیاز دارد.
    ما دائمأ درحال آزمایشِ حدومرزهای یکدیگر هستیم و هریک از ما با اعضا یا رفتارهایی که ظاهرأ
    خوشمان بیاید NA نمی توانیم تحمل کنیم، مشکل خاصی پیدا می کنیم. ما حتمأ نباید از همۀ اعضای
    اما اگر توجه مان را به جای معطوف نمودن برروی آن شخص یا چیزی که درمقابلش واکنش نشان
    می دهیم، برروی عکس العمل های خودمان معطوف کنیم، شاید زودتر التیام یافته و احساس راحتی
    کنیم.

    پاسخ
  2. نشریات وعده

    وقتی با قلبِ خود مشارکت می کنیم به قلبِ دیگران وصل می شویم. اگر قضاوت هایمان را تا حدی کنار
    بگذاریم که بتوانیم گوش فرا دهیم، شنیدنِ حقیقت از دهانِ یک معتاد، چه برای بارِ اول و چه برای
    هزارمین بار، قدرت آن را دارد که ما را کاملأ تحتِ تأثیرقرار دهد. بسیاری از ما درموردِ زیباییِ حضور
    داشتن در جلساتِ بیرون از محلۀ خودمان مشارکت کرده ایم و یا آن را درمشارکت دیگران شنیده ایم:
    “پیام فوق العاده شفاف بود چونکه من داستان زندگی دیگر اعضا را تا به حال نشنیده بودم”.
    گمنامی به ما اجازه می دهد یکسان بودن را تجربه کنیم. ما بخش عظیمی از زندگی مان را صرفِ
    مقیاس زدنِ ارزشهای خود با باورهایمان درموردِ ارزشهای دیگران، نموده ایم. برابری، پذیرش و
    خوشامدگویی، منجر به تسکینِ فوق العاده ای در ما می گردند و یک حسِ تعلق داشتنِ ساده می تواند
    درما احساسِ خوبی ایجاد کند.
    کتاب اصول راهنما روح سنتها
    سنت دوازده

    پاسخ
  3. vaadeh.ir

    سنت دوازدهم
    «گمنامى، اساس روحانى تمام سنت‌هاى ماست و هميشه يادآور اين است كه اصول را به شخصيت‌ها ترجيح دهيم.»
    در فرهنگ لغت، مفهوم گمنامى، «بى نامى» ذكر شده است. اجراى سنت دوازدهم «من» را تبديل به «ما» مى‌كند و اهميت اساس روحانى را بالاتر از هر فرد وگروهى قرار مى‌دهد.
    به همان نسبتى كه ما به مرور به يكديگر نزديكتر مى‌شويم، فروتنى هم به مروردر ما بيدارتر مى‌شود. فروتنى، محصولى جانبى است كه امكان رشد و پيشرفت ما را در يك فضاى آزاد، به وجود مى‌آورد و ترس ما را از برملا شدن اعتيادمان در برابرصاحب كاران، فاميل و دوستان، از ميان مى‌برد. بنابراين ما سعى مى‌كنيم اصلى را كه مى‌گويد: «هر چه در جلسات گفته شود، در همان جا باقى مى‌ماند» را به نحو احسن رعايت ‌كنيم.
    ما در تمام سنت‌هاى‌مان به جاى عنوان «من» و «مال من» از «ما» و «مال ما» صحبت كرده‌ايم. ما با تشريك مساعى در راه هدف مشتركمان، معناى واقعى گمنامى را درك مى‌كنيم و بدان دست مى‌يابيم.
    ما اين جمله را كه مى‌گويد «اصول را به شخصيت‌ها ترجيح دهيم»، آن‌قدر زیاد شنیده‌ایم که دیگر به‌نظر تکراری می‌آید. با آن كه ممكن است ما به عنوان افراد با عقايد يكديگر موافق نباشيم، امّا طبق اصل روحانى گمنامى، همگى ما به عنوان اعضاى يك گروه، با يكديگر مساوى هستيم. هيچ عضوى، كمتر يا بيشتر ازعضو ديگر نيست. انگيزه‌هاى شخصى ما در امور جنسى، مالكيت و موقعيت اجتماعى كه در گذشته بدبختى‌هاى زيادى براى‌مان به بار آورده است، در صورت رعايت اصل گمنامى، به کنار خواهند رفت. گمنامى، يكى از عوامل اصلى و اوليه بهبودى ماست و تمامى سنت‌ها و انجمن ما را در بر مى‌گيرد. ما را دربرابر نقص‌هاى اخلاقى خودمان حفاظت مى‌كند و نفوذ شخصيت‌ها و اختلاف سليقه‌ها را از ميان مى‌برد. رعايت اصل گمنامى، ترجيح شخصيت‌ها براصول را، غير ممكن مى‌كند.
    کتاب پایه

    پاسخ
  4. مسئول نشریات وعده

    زمانی که زندگی ما بر اساس روحانیت باشد ، دیدگاه ها و عکس العمل هایمان بر اساس رابطه ای در حال رشد ،با نیرویی بزرگتر از خودمان خواهد بود.فروتنی جایگزین خود-مشغولی می شود.
    ( پاک زیستن ص ۶۸)

    پاسخ

نظر بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *