معتادان گمنام منطقه یک ایران 

از ناامیدی تا اشتیاق

از ناامیدی تا اشتیاق

از ناامیدی تا اشتیاق

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت تمامی اعضا؛ و همچنین خدمتگزاران انجمن معتادان گمنام. تقدیر و تشکر دارم از تمامی خدمتگزاران ماهنامه شورای منطقه یک ایران که این فرصت و شرایط را مهیا کردند تا من و دوستان دیگر بتوانیم از این طریق، تجربه، نیرو و امیدمان را با دیگر همدردان در میان بگذاریم.
اسم من محسن و یک معتاد هستم. من تصمیم دارم تجربه خودم را در مورد ایمان و شهامت با شما دوستان همدردم به مشارکت بگذارم. سعی میکنم تا آن جایی که امکان دارد به صورت ساده این تجربه رابیان کنم. معتقدم هیچ چیز به اندازه سادگی در برنامه تأثیرگذار نیست. مرداد ماه سال ۱۳۸۷ به اولین جلسه انجمن معتادان گمنام پا گذاشتم. یادم است شلواری که به پا داشتم مناسب پوشش مردانه نبود! چاره ای نداشتم، به غیر از آن لباس پیشکشی لباس دیگری هم در بساطم نبود. تنهای تنها بودم و تمامی افراد درجه اول خانواده ام درگیر اعتیاد خودشان بودند. خجالت میکشیدم با سی سال سن خانه ی اقوام ماندگار بشوم چون هر کس گرفتاریهای خاص خودش را داشت و نیازی هم نبود خودشان را درگیر مسائل من کنند. بعد از ۶ یا ۷ ماه و حضور هر شب در جلسه و مشورت با اعضاء تصمیم گرفتم مجدداً خودم را برای خدمت سربازی معرفی کنم . خدمتی که ۱۲ سال قبل از آن به خاطر اعتیادم در چند ماه اول رها شد و من به عنوان سرباز فراری شناخته میشدم. دلتنگی و گریه های آن روزها که خودم را معرفی کرده بودم فراموش نشدنی است… طبیعی هم بود، فرمانده یگان مربوطه یک سال از من کوچکتر بود! سربازهای دیگر جای خود! احساساتی که تجربه میکردم خیلی عمیق و ناشناخته بودند نوعی دلتنگی همراه با حس امیدواری که به من میگفت: هیچ چیز به بدی گذشته نمیشه و اوضاع بالاخره درست میشه. پولی در بساط نبود و حمایتگری هم به غیر از راهنما که از نظر معنوی حمایتم میکرد وجود نداشت. پس مرخصی هم چیز جذابی به نظر نمیرسید چون اساساً جایی برای رفتن نداشتم. ترجیحاً مرخصی شهری آن هم برای شرکت در جلسات کفایت میکرد. در طول خدمتم، قدمها را نوشتم و با راهنما در میان گذاشتم. به طور مرتب به جلسات رفتم و نشریات مطالعه کردم. بعد از یک سال وقتی که خدمتم تمام شد واز درب پادگان خارج میشدم تصویری که از خودم داشتم، تصویر یک سال گذشته نبود. اعتماد به نفسم بالاتر آمده بود و خودم را قادر به انجام کارهایی میدیدم که قبلاً برایم غیر ممکن بود. آماده بودم مسئولیت چیزهای بزرگتری را به عهده بگیرم و این اولین تجربه من بر اساس عمل از روی ایمان بود. معتادان غالباً افرادی جسور و باهوش هستند. به لطف خداوند و کمک یکی از دوستانم در شرکتی مشغول به کار شدم. خصوصیات فوق و همینطور عمل از روی شهامت کمکم کرد در کارم آدم قابل اتکایی به نظر بیایم و همین امر باعث شد اعتماد همکاران و کارفرما به من بیشتر بشود. بعد از چند ماه توانستم خانه ی کوچکی اجاره کنم و برای اولین بار مفهوم استقلال و خود اتکایی را تجربه کنم. در اثر حضور مرتب در جلسات، قبول خدمت و تمرین اصول ، روز به روز امیدم به آینده بیشتر شد. سه سال پاک بودم که تصمیم گرفتم ازدواج کنم. مشکلی که وجود داشت این بود که باز هم نمیتوانستم روی کمک کسی حساب کنم. به کمک چند اصل روحانی مثل: صداقت، روشن بینی، مشورت و ایمان مراسم مختصری گرفتیم و به همراه همسرم وارد زندگی مشترک شدیم. برای معتادی که چندین سال از زندگی اجتماعی دور بوده زندگی مشترک میتواند فوق العاده ترسناک و ناشناخته باشد. و تجربه اوایل زندگی مشترک به من ثابت کرد که اگر حضور مرتب در جلسات ،کارکرد قدمها و خدمت درانجمن نبود من الان از شکست در زندگی مشترکم مینوشتم و نه موفقیت. در همین سالها از طرف کارفرما اعلام شد که باید به فکر مدرک تحصیلی ام باشم وگرنه احتمالا کارم را از دست خواهم داد. ترس های قدیمی دوباره ظاهر شد. اما من تجربه عمل از روی ایمان که باعث شهامت میشد را تجربه کرده بودم. ثبت نام کردم و بعد از حدود سه سال درگیر شدن با جزوه و آموزش ،مدرک پنجم ابتدایی به دیپلم تبدیل شد و من توانستم یکی از خوشایندترین احساساتی را که یک معتاد می تواند احساس کند را تجربه کنم. امروز که این موضوع را برای شما مینویسم به خیلی از چیزهایی که یک انسان موفق میتواند داشته باشد رسیده ام. اما همواره به یاد دارم که این موفقیتها با مفهوم بهبودی تفاوت دارد. باعث افتخاراست که بگویم در سال یازدهم بهبودی، حضور منظم در جلسات ،وصل بودن به بدنه خدماتی NA و کارکرد بدون وقفه و غیبت قدمها، رکن و اساس زندگی من را تشکیل میدهد. در این چند سال فراز و نشیبهای زیادی را تجربه کردم اما باعث خرسندی است که بگویم اوضاع همیشه به صلاح من پیش رفته است.
دوستدار شما محسن از ورامین

بازگشت به صفحه اصلی نسخه مهرماه

درباره نویسنده

مطالب مرتبط

1 نظر

  1. ‍پینگ بک: کامل ترین زمانبندی نه زمان بندی من - وعده - یک وعده هزاران پاداش معتادان گمنام

نظر بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *