معتادان گمنام منطقه یک ایران 

آری ما دورنمای امیدیم

آری ما دورنمای امیدیم

آری ما دورنمای امیدیم

بهروز هستم معتاد و ۵ سال و ۹ ماه و ۱۶ روزه که پاک هستم.
خدا را بابت هدیۀ پاکی و اینکه عضو انجمن معتادان گمنام هستم، سپاسگزارم. از همه اعضای قدیمی هم که پیام بهبودی انجمن را به من رساندند، تشکر می کنم. بعد از سال ها پاکی، یک بار دیگر دست به قلم شده تا از خود و سرگذشتم بگویم.
متولد محله هاشمی تهران هستم . برای اینکه از بچه های محل عقب نیفتم، شروع به مصرف الکل کردم. در خانواده ای نسبتاً مذهبی رشد کردم و بزرگ شدم. اما به مرور با رفتارهای اشتباه خود که نشأت گرفته از الگوهای خیابانی و بیماری اعتیاد من بود، همۀ ارزش ها و اصولی را که به آنها پایبند بودم، از دست دادم. ازدواج درسن ۲۰ سالگی و داشتن همسر و فرزند و همچنین خلق موقعیت های اجتماعی و کار مناسب نیز نتوانست جلوی بیماری اعتیاد و اجبار به مصرف را از من بگیرد و رفته رفته تمامی داشته هایم را از دست داده و از کارم نیز اخراج شدم.
مصرف می کردم که زندگی کنم و زندگی می کردم که مصرف کنم. بعد از چند مرتبه دستگیری، بار آخر با مواد مخدر زیادی دستگیر شدم و روانۀ زندان وکیل آباد شدم. چند سال آمد و رفت از زندان به دادگاه و نهایتا اینکه به اعدام محکوم شدم و این حکم مورد تأیید دادستانی نیز قرار گرفت. وقتی مرا برای اجرای حکم به محوطۀ مخصوص اعدام می آوردند، بسیار بسیار دردناک و ملالت آور بود. هنوز پس از گذشت سال ها به یاد آوردنش برایم سخت و دشوار است و نمی توانم آن لحظات جان فرسا و کشنده را فراموش کنم. چرا که می دیدم هر لحظه به مرگ نزدیک و نزدیک تر می شوم و باید تمام چیزهای خوبی که برای زندگی کردن وجود داشت را به دست فراموشی بسپارم و با همۀ آنها خداحافظی کنم. باید تاوان اشتباهاتم را می دادم. اما در همان حال یک روزنۀ امید برایم پیدا شد؛ من از اعدام نجات پیدا کردم! طی مراحل اجرای حکم ، دادستانی رأی خود را اعلام نمود که با توجّه به درخواست خانواده و مسئولین زندان، با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم شدم. حکم من شکست. بدترین و بزرگترین اتفاق پس از آن مرگ مادر و دوری از همسر و فرزندم بود. زمانی که وارد زندان شدم، پسرم یک ساله بود و بزرگ شدنش را ندیدم. از زندان وکیل آباد به قزلحصار منتقل شدم. در زندان مصرف می کردم، چون راهی بلد نبودم که در ترک بمانم. باور نداشتم که جایی باشد و بتواند مرا از شر مصرف مواد مخدر نجات دهد. اما از آنجا که پیام رسان های NA بعضی روزها به منظور پیام رسانی به زندان می آمدند، به جای هواخوری به جلسات می رفتم و مشارکت اعضاء را گوش می دادم. نمی دانم چه نیرویی مرا به جلسات می برد. یک روز در تنهایی خودم گفتم: خدایا می شود من هم ترک کنم و بتوانم به عنوان یک پیام رسان وارد زندان بشوم؟ در حالی که مصرف می کردم، صحبت هایی که در جلسات زندان می شنیدم گهگاهی در ذهنم تداعی می شد و به آنها فکر می کردم. تا اینکه در اولین مرخصی و پس از هفت سال حبس، به محل آمدم و دیدم که چند تن از هم مصرفی هایم به خاطر همین درد فوت کرده، عده ای دیگر روانۀ تیمارستان شده بودند و بیشتر آنها نیز وارد انجمن معتادان گمنام شده اند. اینجا بود که شوک عجیبی به من وارد شد. به صحبت های دوستان پیام رسان خوب فکر کردم. بعد از پایان مرخصی و بازگشت به زندان، به صورت جدی در جلسات حضور پیدا کردم. فراهم بودن شرایط مصرف، پاک ماندن در زندان را برایم سخت کرده بود. اما به لطف خداوند و کمک اعضاء، وارد برنامه شدم. مدتی به همین روال گذشت، تا اینکه به کمک مسئولین زندان و با رأی باز، در کمال یأس و ناباوری وارد اجتماع شدم، اجتماعی که سال ها از آن دور بودم ، من که همیشه یک شخص قانون گریز بودم، می بایستی به عنوان یک شهروند قانون مدار در کنار دیگران به شکل عادی زندگی کنم. این اتفاق برایم غیر قابل باور بود، اما برنامه به من کمک کرد تا از ناباوری ها به باور برسم و یک زندگی مطلوب را آغاز کنم.
با رعایت اصول بهبودی و حضور مرتب در جلسات، انتخاب راهنما، کارکرد قدم ها و خدمت در انجمن، لطف خداوند زودتر از آنچه که فکرش را می کردم شامل حالم شد و در یک سازمان دولتی علیرغم سابقه دار بودنم استخدام شدم. خدا را شاکر و سپاسگزارم که دیگر آن بهروز سابقه دار گذشته نیستم. امروز اولویت اول زندگی من بهبودی و حضور مرتب در جلسات است. قدم ها را به صورت مداوم با راهنمایم کار می کنم و به لطف برنامه دوستان خوبی پیدا کرده ام. سعی می کنم از خودمحوری دست بردارم و خیر همگانی را در زندگی ام لحاظ نمایم. نگاه دیگران نسبت به من عوض شده و اطرافیان حساب جداگانه ای روی من باز کرده اند. همیشه در دسترس تازه واردین هستم و چند رهجو هم دارم که تجربۀ بهبودی ام را به رایگان در اختیار آنها قرار می دهم. از اولین روزهای پاکی عضو کمیته زندان ها و بیمارستان ها بودم و نزدیک به یک سال است که خدمتگزار و مسئول آن کمیته شده ام و از این فرصت خدمتی که برایم مهیا شده با کمک دوستان عضو کمیته سعی می کنیم پیام انجمن را به دیگر همدردان مان برسانیم.
یک روز قرار بود به خاطر حمل و مصرف مواد مخدر اعدام شوم. اما لطف خداوند متعال شامل حالم شد و امروز این موهبت بزرگ پاکی و بهبودی نصیبم گردیده. صبح ها که از خواب بیدار می شوم، مسئولیت زندگی ام را به عهده می گیرم. اوّل وقت در محل کارم حاضر می شوم و به بهترین نحو کارم را انجام می دهم. برای بهبودیم وقت می گذارم و با خانواده ام ارتباط صمیمی و گرمی دارم و نسبت به آنها احساس خوبی دارم و کنارشان در کمال آرامش و امنیت زندگی می کنم. با پسرم که حدود ده سال از او دور بودم رابطۀ بسیار خوبی دارم. این روزها همسرم دعا گوی برنامه انجمن معتادان گمنام است. چرا که بعد از سالها سختی و مشقت، اکنون می توانم مثل یک همسر واقعی کنارش باشم. البته این را هم یادآوری کنم که مشکلات معمول در زندگی من هم وجود دارد. اما دیگر به جای جنگیدن، با آنها روبرومی شوم و سعی می کنم با راه حل درست همه را از سر راهم بردارم.
با کارکرد مداوم قدم ها ترس هایم کمترشد، ایمانم به خدا بیشترشد و مطمئن هستم که با لطف او زندگی ام بهتر و بهتر خواهد شد. با رعایت نسبی اصول ، داشتن الگوی رفتاری مناسب، شناخت و درک درست از قدم ها و داشتن خدمت همه ی زندگی ام شکل و فرم بهتری پیدا کرده است. با مشورت هایی که با دیگر دوستان بهبودی داشتم، تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم و امسال به لطف پروردگار آخرین سال تحصیل در مقطع کارشناسی ام را سپری می کنم. باورش برای خودم هم سخت بود، اما این برنامه به من انگیزه و امید به پیشرفت داد و یاد گرفتم که خواستن توانستن است. یأس، ناامیدی و انزوا، با در کنار دوستان بودن حل شد و دیگر احساساتم را با مصرف مواد سرکوب نمی کنم.
در آخر، سخنم با آن دسته از دوستان است که در آن سوی دیوارها و در حبس روزگار خود را سپری می کنند. این را دیده ام که می گویم! دیوار زندان بلند است، امّا خدای ما بزرگ تر ازآن دیوارهاست و بالاخره یک روز این ایام خاتمه می یابد. برای بهروزی که مدت ده سال پشت آن میله ها، ناامید از عالم و آدم بود برنامه بهبودی NA موفق عمل کرد، پس برای همۀ شما نیز چنین خواهد شد. پیشنهاد می کنم امتحان کنید.
به امید آزادی همه ی زندانیان از بند و اسارت مواد مخدر
مخلص همه شما: بهروز.ص

بازگشت به صفحه اصلی نسخه مهرماه

درباره نویسنده

مطالب مرتبط

4 نظر

  1. مسئول نشریات وعده

    معتادان گمنام پلی به سوی زندگی است و راهی است که میتوانیم تمام زندگی مان در آن قدم برداریم. هدیه آن آزادی است. هر سطحی از آزادی را که تجربه میکنیم، راه را برای آزادی بیشتر و فرای انتظار ما میگشاید، به همان شکل هر سطح از آگاهی به ما اجازه می دهد تا تشخیص دهیم که چقدر زیاد نمیدانیم. اگر چه زندگی های ما با یکدیگر خیلی تفاوت دارد، اما همگی در این سفر شریک هستیم. ما برای بهبودی که پیدا کردیم و برای پاک زندگی کردن سپاسگزاریم و میدانیم در هز کجای این راه هستیم، باز هم سفر ادامه دارد.
    پاک زیستن

    پاسخ
  2. نشریات وعده

    آنچه درجلسات مان راجع به عشق می آموزیم, ما را برای برقراری روابط دیگر آماده می سازد. ممکن است روابط
    رومانتیک بگذاریم, تشکیل خانواده بدهیم و یا آن خانواده هایی را که ازدست داده بودیم دوباره بدست بیاوریم. بعضی
    از ما متوجه قابلیت هایی درخودمان می شویم که می توانند به نوعی درخدمت جامعۀ جهانی بکار گرفته شوند. این
    قابلیت ها می توانند خلاقیت مان, همدردی مان و یا توانایی مان در تمرکز بر روی یک موضوع تا اتمام کار, باشند.
    درنتیجه مهارت هایی که طی مابقی زندگی مان یاد می گیریم, می توانند ابزاری باشند برای حمل پیام بهبودی به معتاد
    درعذاب. زمانی که ما با NA درگیر هستیم می بینیم که می توانیم کمک های ارزشمندی را به دنیا ارائه دهیم. ممکن
    است دراوائل کار همۀ این تغییرات را نبینیم اما به نوعی آن را احساس کرده و امیدوار می شویم که زندگی مان
    درحال تغییر است.
    کتاب پاک زیستن

    پاسخ

نظر بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *